۱۳۹۳ خرداد ۲۴, شنبه

بی عملی نا پیوسته






نوشته بود

جابه‌جايي پيوندگاه توسط جدال با عادات
مام يه عمر هربار مهوس حال جديدي بوديم،
  رفتيم تو كار خلاف عادت و جابه‌جايي پيوندگاه
تئوري و عملي
اما چون با قصد این‌کار انجام می‌شد،
 می‌رفت در رده‌ی برنامه ریزی و طرح و فلان و اینا
که ما یه بی عملی انجام بدیم
که خودش کلی عمل می‌برد، سی یه چوکه بی‌عملی
تاثیراتش هم آنی بود و زود هم می‌رفت


تا حالا نشده بود وسط درد عادات، وسط پیله‌ای کهنه به خودم بیام و برم تو کار بی‌عملی
یعنی با کلی نیشگون و چنگ و گیس‌کشون و ... اینا وادار بشی خلاف عادت کنی
کاری که از دیروز رفتم تو کارش
هر چی که از گشادی و عادت و منه بی‌چاره جلوی راهم سبز می‌شه
به آنی ، ؟ نه
به بدبختی خودم رو چلوندم جلوش وایستم
از جمله سفر هنری دیروز

تازه بعد یه عمر مشاهده شد

این خلاف عادت عجب کار دردناکی‌ست و ما یه عمر علاف بودیم؟!!!
تاثیرش حتا روی چهره‌ام نشسته
حس می‌کنم ورم کردم، پوستم کش می‌آد
پنداری یه هفت هشت ده سالی جوون شده باشم؟
حالم هم از صبح خیلی بهتر از روزهای پشت سر بوده
فقط باید همین طور خفتش رو بگیرم و وا ندم


اون‌وقت یکی پیدا می‌شه دری دیونه و فکر می‌کنه، الان من با یه چوب جادویی باید براش چادو کنم
بچه جان خوب بودن و خوب موندن مقدمه‌ی راه آدم خالی‌ست تا برسه به
ترک اجباری عادات
یعنی باید دردت گرفته باشه
از خودت خسته بشه
از امید یکی بیرون از خودت خسته بشی
و به جای مرگ و مردم و آزاری خودت رو خفت کنی
بیخ دیوار
غیر این راه نمی‌ده
منو تهدید می‌کنی؟
تو وقتی نمی‌تونی برای خودت کاری انجام بدی، چه‌طور می‌تونی بلایی سر کسی بیاری؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...