۱۳۹۳ تیر ۹, دوشنبه

منه عالی قدر



بفرما لنگش کن
شرط می‌بندم هیچ یک از شما نتونه با خود تنهای تنهاش عمری سر کنه
شنبه بعد از چند روز بستری از در خونه رفتم بیرون به نیت آن کار دیگر
اشتب نشه
با یکی از بچه‌ها قرار داشتم برم نمایشگاه واقع در موزه قصر
به لطف همراهی او هم رفتم
یک رفتن و آمدن ساده بود
اما هنوز قلبم تنگی می‌کنه
از آلودگی هوا، از نگاه‌های تلخ، از مردم موزی
اوه بذار از این موزی بگم
کاشف به عمل آمد زبان سبز من سر سرخم را به باد داد
یه پستی بود که حال  یکی از نقاشان نفهم و بی‌شعور این خطه رو گرفته بودم
اسمش یوسف عبدی نژاد بود
همون
دارنده رنکینگ پنج ستاره طلای نقاشی ایران
نه که یعنی بهتر از اون نداریم
یعنی این آقا همیشه حاضر به عمل بوده و در هر نمایشگاه اون‌ور آبی مشارکت داشته
گرنه تو بگو بهرام دبیری، بگو نادر افشار. نه؟
منوچهر معتبر یا پرویز کلانتری و... کسان دیگر که سری در سرها دارند و قلمی جادویی
دارای رنکینگ طلا یا نقره یا ... هستند؟
يا اصلن مگه همه نقاشان ايران در فيسبوك تشريف دارند؟
خیر این‌ها چنان حضوری قدرتمند در عرصه‌ی نقاشی داشتند که خودشون آوازه‌ای نام آور شدند
موضوع ژانگولربازی‌ها این دوره زمونه‌ی فیسبوک بازی‌ست
خلاصه که بابت این آقا از مسیر رنکینگ حذفم کردن
گور بابا درک
ما از رنکینگ همه‌جا وا موندیم
شكر كه هميشه مي‌دونم رفتني‌ام و وقتي براي جا انداختن خودم در اين سراي بشري ندارم
مهم اينه هر كاري به ذهنم رسيد\ مي‌تونم رو انجام دادم و در ذهن گرفتار نموندم
به لطف حاج‌آقا پدرجان هم نيازمند فروش هيچ تابلويي هم نبوده و نيستم 
يا حتا
خدا رو شکر می‌کنم مثل اون‌ها مجبور نیستم به دروغ بر سربرگ فیسبوکم بنویسم نویسنده، پژوهشگر، سینماگر، .... فلانی
که وقتی سرچ می‌کنی در گوگل جز همین اسم نقاشی هیچ رد پایی ازت نیست
واگر ایشان حق دارند به واسطه‌ی رنکینگ طلا دهن باز کنه و گند بکشه به هیکل بنی بشر
پس لابد من هم حق دارم به نام یک نویسنده حالش رو بگیرم
بالاخره ما اهل قلم و اهل تفکر لابد منظر دیدی داریم که شدیم اهل قلم یا نه؟
اما من حتا روم نمی‌شد به کسی بگم نویسنده هستم
چون نویسنده یعنی، محمود دولت آبادی
من و تو کیلو چند؟
خلاصه که فعلا اجازه هیچ کاری ندارم ممکنه دوباره مرجوع بشم شفاخانه
ولی واقعن در این دنیای پست و بخیل جایی برای من هست؟
برای منی که صدای ریزش آب از شلنگ همسایگان تا مرگ می‌رسونتم؟
با فکر به این‌که:
بابا مردم به جیره بندی آب افتادن، چه‌طور دل‌تون می‌آد جز خود هیچ کس را نبینید؟
وضع من همین‌طوری کیشمیش‌ست
سرخود و با زور برگشتم خونه و نه تی‌وی می‌شه ببینم نه بیام نت
جنس جور
بریم تو کار دیوارهای پنج دری


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...