۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۶, یکشنبه

هشتپ لکو


نگی فمنیستم که شاکی می‌شم
حالا بگیم از دختران حوا. این بانوان گرام، تا وقتی پسر آدم هست و بال بال می‌زنه خوشند و خیلی لازم نیست زحمتی به خود هموار کنند
اما
اما از وقتی که بوی رقیب به مشام برسه. اونموقع است که از چشم کوری رقیب مربوطه حاضرند کوه را از جا بکنند تا حال خانم را بگیرند
اینم باز می‌شه حدیث کبوترها. اینها وارد جنگ می‌شوند و در این نبرد تنگاتنگ، پسر آدم می‌مونه خونین و مالین. تفاوتش با مردها در این قسمته که دیگه آقا نه تنها چرت نمی‌زنه بلکه از این نبرد اگر جان سالم به‌در بردن، بانو مادر حوا باید شله‌زرد نذری تقسیم کنه که پسرش زنده است هنوز
دیدی وقتی این بانوان گرام حسود می‌شن؟
واویلا
فقط خدا رحم کنه به این اولاد آدم که ممکنه هر جا سر بچرخونه، سایه بانو را پشت سرش ببینه. حتی در دستشویی

۲ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...