۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

fullmoon



در فاصله‌تحول تاریخی بین دو تولد، تصمیم گرفتم سری تو سرها در بیارم که فردا نشینن همه‌جا بگن « طلاق گرفت بره، ول‌گردی» فکر کن! من دیگه چه خری بودم؟
یارو سه طلاقه شد، باز می‌ترسیدم چی پشت سرم می‌گن. منم که همیشه این کلاس و شیک بازیم خار چشم‌ این طایفهء آدم شوهر‌ها بود، تا می‌شد از شیکی مایه گذاشتم و از کانالی وارد شدم که پوز کل ایل‌ و طایفه‌اشون که نصف خوزستان می‌شد را بزنم! خانم والده می‌فرمایند، از بچگی رو دار بودم
از کلاس‌ و افه‌های مقدمتی که بگذریم، دنبال پیدا کردن خودم در بین کلاس عرفان و درویش بازی و در مراتب بالاتر یکی از همین عرفان‌های شرقی غربی سرشناس مثل سای‌بابا، مدتی کاستاندا یا اشو بودم
یکی دیگه از کلاس‌های شیکی، رفتن به کوه و بیابون بود و مثل ندید بدید ها تا صبح زل زدن به ماه که مثلا الهام یا انرژی بگیرییم
نزدیک عصر اینترنت بود که فهمیدم، خر تر از من موجود نشده.می‌شستم و انرژهای حیاتی نازنینم رو می‌ذاشتم در طبق حماقت تا جناب ماه سربکشه [ فکر کن ! خودم مور مورم شد. یاد ضحاک و مارهاش افتادم] حالا فرداش مریض حالی و کسالت می‌افتاد گردن نخوابیدن تا صبح
حالا از سه روز اینور سه روز اونور زیر نور ماه پیدام نمی‌شه. جهنم درک اونا که میگن وقتی نور از یک زاویه‌ای به صورتت می‌تابه و این خالی بندی ها
ماه از انرژی های ارگانیک زمین مصرف می‌کنه. از گل و گیاه تا منو شما. بماند چه اثرات تخریبی که بر سیستم اعصاب کل موجودات زنده در ایام بدر داره

۱ نظر:

  1. وااااا..
    من که نگاش که میکنم ...به خصو وقتی کامل هست...کلی عشق میگیرم...
    از قرار این همه روشناییش مال من بوده....

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...