نه گمانم زمانی که بودی و انرژیهای عشق بین ما جریان داشت و من از دوریت شاکی میشدم، اینقدر کمت داشتم
عجیب نیست بعد از اینهمه وقت بیخبری و دوری، اینچنین دلتنگ شده باشم
چرا؟
تا عشقی جایگزین قبلی نشه آخرین مشخصه و آدرس از اوی قدیم را در سینه داریم که، بهوقت نیاز دلتنگیهای عاشقانه، کهنه یرگهای خاطرات مشترک را بیرون بیاریم و عشق را مزمزه کنیم، گرم بشیم و ضربان قلب بره روی هزار! بیعشق میمیرم
که یادمان نرود ما هم عشق را میشناسیم و دروجودمان همیشه جاری است.
دنبال لیلی میگردیم تا خرجش کنیم
همیشه نگاهی به پشت سر بهجای بودن در لحظهء اکنون. میشه این را گفت عشق؟
کمی تا قسمتی مشکوک
عجیب نیست بعد از اینهمه وقت بیخبری و دوری، اینچنین دلتنگ شده باشم
چرا؟
تا عشقی جایگزین قبلی نشه آخرین مشخصه و آدرس از اوی قدیم را در سینه داریم که، بهوقت نیاز دلتنگیهای عاشقانه، کهنه یرگهای خاطرات مشترک را بیرون بیاریم و عشق را مزمزه کنیم، گرم بشیم و ضربان قلب بره روی هزار! بیعشق میمیرم
که یادمان نرود ما هم عشق را میشناسیم و دروجودمان همیشه جاری است.
دنبال لیلی میگردیم تا خرجش کنیم
همیشه نگاهی به پشت سر بهجای بودن در لحظهء اکنون. میشه این را گفت عشق؟
کمی تا قسمتی مشکوک
یعنی نباید اینشکلی باشه؟؟؟
پاسخحذفبه نظرم اصالت احساس کمی به زیر سوال میره. البته گو اینکه وقتی مدتش زیاد بشه یعنی، هنوز کسی نتونسته قابلیت گرفتن حس و اندیشه تو رو مثل او داشته باشه. خودش جایگاه ویژهایست. چه باید چه نباید که آخرین مرز مسیر بعدی رو معلوم میکنه. گاهی کار دشوار میشه . چون تو نمیتونی کسی را جایگزین او کنی
پاسخحذفیه آش شله قلمکاری تو همین مایهها