۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

بهاران خانة من










داشتم مموری دوربین را خالی می‌کردم گفتم یک گزارش حال و کار هم این‌جا بدم خودم از یاد نبرم
انارهای پارسالی که ترک خوردند.
اما انقدر چیده نشدن که آزین بساط شب یلدای ما شدند و نگاه و خواهش من آن‌ها را از شاخه چید





از آخر سال اگر بگم: الهی شکر که بذرها در خزانه جوانه زدندو سبزی امید بر سطح خاک نشسته
گو این‌که با توصل به انواع حیل باید دربرابر کفترچایی و یاکریم‌ها حفظشون کنم




اما همه لذت عشق به زحمتی است که براش کشیده می‌شه
تابستون من و این بالکنی سبز و خنک نگه می‌داره
و ما برای چیزها یا کسانی که در زندگی‌مون جایگاه خاصی را دارند مجبوریم
حرکات خاصی هم داشته باشیم
توجه خاص
رسیدگی خاص
اون هم باید بفهمه که مورد علاقة ماست
و در نتیجه روز بروز سبز و پر بار تر می‌شه


امسال به‌جای همیشه بهار مینا گرفتم
گفتم سفیدی را به جای زردی عرفانی بنشونیم بلکه حدوثات سفید در این خونه واقع بشه
دیگه از عروسی دخترها سفیده تا مرگ من
اما من از زیبایی‌ها حرف می‌زنم

از کوچ ، هجرت که برنامه امساله. از چلک شروع می‌کنم
به‌قول قدیمی‌ها .... سره می‌رم.
که یهو رفتنم به چشم نیاد و پریا هم به شرایط عادت کنه




بعد جونم برات بگه، یه عالمه گوجه و بادمجون هم کاشتم که تازه نوکش سبز شده اومده بیرون
البته از بالا که نگاه می‌کنی
مثل دیگر چیزهای دنیا
چیزی پیدا نیست
صبراومد
انشالله که خیر باشه
آره
اما اگر فقط کمی بهش دقت کنی
درش زندگی و جوانه‌های ریز حیات را می‌بینی
مثل نگاه بچه‌ها

و اما چی بگم از نسترن‌ها
همه غرق غنچه است
سالی که نکوست از بهارش پیداست
اینجا که عالی‌ست
عالی
خدایا برای این‌همه زیبایی و امید
تو را شکر














آخرینش هم انار حالاست
طفلی تمام مدت انار داشت
از وقتی از توی گلدان پلاستیک به خمره رفت
از ذوقش گل کرد
خدایا خلقت تنها تو را سزاست و لاغیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...