نمیدونم چرا فکر میکردم، همه مثل من بابت همه چیز فکر میکنند. البته بیشتر رو به سوی بانوان گرام دارم
متاسفم
متاسفم از اینکه میبینم ما در هر سنی همان دختر تازه بالغی هستیم که آرزو داره مرد دنبالش راه بیفته و تظاهر به دلدادگی کنه
دنبال اینکه چهقدر واقعا دلداده هستن؟
وقتی میرن که آقا دیگه دلدادة یکی دیگه شده و توجهش به خانم کم شده
تازه خانم به خاطر میآره راجع به آقا فکر کنه
برداشتیهای غلط خودش رو چک کنه و بفهمه تمام این مدت خواب بوده و چون دوست داشته که عشق را باور کنه، عاشقش بوده
اما اگر کمی دقت، فقط کمی دقت داشت، متوجه میشد این آقا فقط میتونه ششماهآدم خوبه باشه
این ششماه زمان فرضی برای ذهن خانمهاست
نه از بابا واقعی زمان احساس آقا
گرنه که بگو اولین نشست و کشف و شهود از هم داستان آقا را ختم کرده و خانم تازه فکر میکنه قلعه را فتح کرده
آقا داره میره، خانم بهفکر پهن کردن فرش قرمزه
بابا یه خورده بزرگ بشید و راجع به این پسران آدم جدی فکر کنید
مردی که قصد رفتن میکنه با جرثقیل هم نمیشه نگهش داشت
اونی هم که نمیخواد بره، با گزنکم نمیشه انداختش بیرون
آدم باید خودش عاقل باشه
متاسفم
متاسفم از اینکه میبینم ما در هر سنی همان دختر تازه بالغی هستیم که آرزو داره مرد دنبالش راه بیفته و تظاهر به دلدادگی کنه
دنبال اینکه چهقدر واقعا دلداده هستن؟
وقتی میرن که آقا دیگه دلدادة یکی دیگه شده و توجهش به خانم کم شده
تازه خانم به خاطر میآره راجع به آقا فکر کنه
برداشتیهای غلط خودش رو چک کنه و بفهمه تمام این مدت خواب بوده و چون دوست داشته که عشق را باور کنه، عاشقش بوده
اما اگر کمی دقت، فقط کمی دقت داشت، متوجه میشد این آقا فقط میتونه ششماهآدم خوبه باشه
این ششماه زمان فرضی برای ذهن خانمهاست
نه از بابا واقعی زمان احساس آقا
گرنه که بگو اولین نشست و کشف و شهود از هم داستان آقا را ختم کرده و خانم تازه فکر میکنه قلعه را فتح کرده
آقا داره میره، خانم بهفکر پهن کردن فرش قرمزه
بابا یه خورده بزرگ بشید و راجع به این پسران آدم جدی فکر کنید
مردی که قصد رفتن میکنه با جرثقیل هم نمیشه نگهش داشت
اونی هم که نمیخواد بره، با گزنکم نمیشه انداختش بیرون
آدم باید خودش عاقل باشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر