۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

برزخ بی حوری پری



وقتی فرشتگان وحی به ابراهیم گفتن تو دارای فرزندی خواهی شد
باورش نشد
دو فاز پروند که چطور ممکنه؟
سن بالا و بچه دار شدنه زوجه؟
حتی پیغمبر خدا هم نتونست مثل بچة آدم تازه به وحی که بهش رسید ایمان بیاره و آروم بگیره
تازه اون‌که با جبرئیل فالوده می‌خورد
با همسر گرام فکرشون رو روی هم گذاشتن که چه کنند فرشتة خدا دروغ‌گو از آب در نیاد و پیغمبری ابراهیم به زیر سوال نره
قرعه به نام کنیز بی‌نوا افتاد
تا بعد که خود خانم سارا بچه دار شد و فهمیدن خدا اگر بخواد
حتی دو خط موازی را به‌هم می‌رسونه

شده حکایت من
باور ندارم رفتم و اتفاقی نمردم و برگشتم که همین طور ول بزنم
این‌همه زیبایی، این همه، این همه رو تنهایی چطور قورت می‌دادم؟
فکر کردم باید حالا که هم توان ترسیمش هست و هم ما برگشتیم، پس لابد باید هی رسمش کنم تا همه مثل من قدر آن‌چه که دارند، بدانند
این همون نقطة اشتراک من و ابراهیم بود
منم باورم نمی‌شد، این خدا الکی به کسی چیزی بده
در نتیجه توقع‌م هم رشد کرد
گفتم ببین چنی تو ماه بودی که هستی هم دلش نیومد تو رو در زمین کم داشته باشه
و همین‌طوری با یک پرداخت دین الکی
بیچاره شدم و تنها موندم
نه فرشته‌های آسمونی به دردم می‌خوره دیگه
نه مردای زمینی
به این می‌گن بزرخ
تنهایی
خب حال آدم رو بد جور می‌گیره
مگه می‌شه برگشتم که تنها بمونم
خب می‌رفتم که بهتر بود
لااقل چهار پنج تا وعدة حوری‌های سی‌چهل متری بهشتی پر، شال‌م بود
نه حالا که مفهوم بهشت دگرگون شده و قرار نیست اون‌جا حوری پری گیرم بیاد
از این صادقانه تر بلدی توی‌ آینه اعتراف کنی؟
این‌جا که دیگه جای خود دارد.
می‌دونی چه‌قدر تمرین کردم تا بتونم به این راحتی زیر بار قصور و خطاهام برم؟
شاید این تنها حدوث مهم همة این‌ها باشه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...