۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

شب‌نامه




بعضی حرف‌ها فقط قشنگن
عملا جواب نمی‌ده
من منم. نه تنها منم، که خیلی هم منم
ولی کجاست نگاه خدا ببینه چقدر خسته‌ام
چه‌قدر مثل همیشه احساس تنهایی می‌کنم
چه‌قدر دلم برای خودم و پریا می‌سوزه
ما همیشه فقط همین دوتا بودیم
البته از اولش که نه
خانواده بودیم.
بعد دیگه خانواده پاشید و یه مدت تنها بودم
ولی پریا برگشت
از اون به بعد ما فقط هم رو داریم
چه در لحظات تلخ و تاریک
چه در شادی‌هایی که نمی‌دونیم با کی و چه‌طور قسمتش کنیم
خلاصه که ته همه من آنم که رستم بود پهلوان
همون دختر ناز بابا هستم که الان خیلی کمش دارم
حالا یا او و یا شونه‌ای که در این همه حزن تنهایی و خستگی اندکی بهش تکیه کنم
لختی بیاسایم و فارغ از غم جهان شوم
خب خدام می‌دونست ما در تنهایی کم می‌آریم که جفت آفریدمون
ولی نمی‌دونم چرا مال من همیشه لنگه به لنگه در می‌آد؟




۱ نظر:

  1. amadam chizi begam, khotbehii bekhonam!!!; didam chizi nadaram bara goftan ye joraii notgam koor shode.
    anyway: ghorban agar gozarat be khak tafresh ooftad dar in bahare delpazit, dasti be barghayeh sabz o tazeh derakht badam bekesh o az hamshahriat yadi kon. shado salamat zi.

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...