۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

دوازدهم فروردین



حالم گرفته است
به‌قدر همه واژة رفاقت
حالم گرفته است
یه روز در بلاگی از پرشین‌بلاگ‌های قدیم.
یک پیغام دیدم که توجهم را جلب کرد
مردی که پسرش در آمریکا بود و بیست و چند سال بود ندیده‌اش

نمی‌دونم چطور شد که گلی باهاش روهم ریخت و شد رفبق فابریک گلی
اسمش " سید " عمو سید گلی
حالا این‌که چه بود و چه می‌کرد
که کلی دیوار و سقف گلی بود و از هرجا کم می‌آورد فریاد می‌کرد
عمو سید ..........................کجایی
حالا دوباره باید بپرسه؟
عمو سید کجایی؟ Pouty
حالا خوبه منم گریه کنم و هی خودم و بزنم که تونم منو تهنا گذاشتی و رفتی؟
همی بود اون شب عیدی گفتی باهم می‌ریم صفا سیتی؟
پس چی شد؟
خودت تهنا تهنا رفتی آسمونا؟ Angel
کجایی عمو سید؟
کجایی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...