۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

توافقات دیرین



وقتی باوری بر ما چتر باز می‌کنه، حتا یک قطره هم بارون حقیقت به‌ما نمی‌چسبه و
فکر می‌کنیم، همه‌جای دنیا مثل زیر چترمون خشکه
یکی از دفعاتی که آمده بودم تهران، با بانو دیدار داشتم
براش از دنیای تازه و تصمیماتم گفتم
حرف که زیاد زدم
اما، وقتی تمام قد تعظیمی کردم و در آغوشش فشردم، فکر می‌کردم این آخرین دیدارما خواهد بود
با تمام احساسم در آغوش فشردم و آهسته در قلبم برای همیشه ازش خداحافظی کردم
آخه، زیر چتر تصمیم تازه بودم
تصمیم کندن از همه‌ی توافقات اجتماعی، نه تنها وب‌لاگ نویسی
هرآن‌چه که پیشینیان سنت کردند و ما به‌دنبال‌شان رفتیم
دوست بودن، دوست داشتن، عاشق بودن، عاشق شدن، عید را جشن گرفتن و میلاد را در صفحه‌ی دفتر علامت زدن
تاجایی که حتا این اولین رمضانی بود که برخلاف سال‌ها عادت، روزه نگرفتم
نخواستم با پیوندگاه عمومی عبادت کنم، به سجده برم، یا به افطار بنشینم و هم‌زمان با دیگران سیر و گرسنه باشم
خواستم پیوندگاهم را در جهتی تازه حرکت بدم
اما حالا که این مدت این‌جا گیر افتادم می‌فهمم بزرگترین حماقتم بخشش گل‌دان‌ها بود
حالا نه بالکنی دارم و نه دوست و رفیقی که منتظرش باشم
دروغ چرا از همه خداحافظی کردم
حتا از وظایف مادری، دختری
خلاصه که گفتم،  ای رسومات زندگی،  توافق شما با نیاکانم بوده و من در هنگام رسمش نقشی نداشتم
البته هنوز هم قلبم همین را می‌خواد
ولی اگر توقفم در شهر کش پیدا کنه
نمی‌تونم به خودم تضمینی بدم که همونی که آمدم، برگردم
شاید مجبور بشم باز مدتی پیچ و مهره‌های عاداتم را آچار کشی کنم و با توجه به پاییزی که در راه و از پی‌اش زمستان
می‌ترسم دچار حزن هوای ابری بشم و نرفته برگردم
خلاصه که نتیجه‌ی اخلاقی این‌که:
اون‌جا هر چه کردم و هر چه شدم، به یمن هوای گرم و آفتابی بود
خدایا تا بیش از این از راه به در نشدم
بندها را از دست و پایم باز کن  
 دوباره برگردم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...