۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

بند تمبان شل





یه آیه هست که می‌گه: شما گاهی چیزهایی را از  ته قلب می‌خواهید، که روزی برای رهایی از اون چیز
هممان‌قدر طلبه‌اید
پارسال قرار بود یه چیزی بشه که کش می‌اومد و کلافه‌ام کرده بود
بعد که شد یه مدت ازش گذشت، فهمیدم
عجب خریتی کردم! چرا انقدر با عحله تصمیم گرفتم؟
حالا چه‌طور باید خودم را نجات بدم
یک‌ماه هم پله بالا و پایین رفتم تا تونستم خودم رو از این کنه‌ی بلای جون تجات دادم
دارم توبه می‌کنم چیزی رو فوری و فوتی بخوام
اون‌ قدیمام همین بودم
وای به روزی که دلم یه نموره برای یکی می‌لرزید
یدگه می‌خواستمش و می‌شد شاهزاده‌ای سوار بر اسب  سفید
تا از کم و کیف‌ش آگاه می‌شد
ده برابر جون می‌کندم که از شرش خلاص بشم
بعده‌های رسیدم به این‌که ، واقعا خواستن هر چیز عقل و چشم و هوش از آدم می‌گیره
تاز اینام که چیزی نیست
اون‌وقتام که بنا بود صبر کنم تا نه ماهه به دنیا بیام
نشد
راه نداد
زدیم و هشت ماهه به دنیا اومدم
حالا یه عمره که نمی دونم چه‌جوری از شرش خلاص بشم






















نه که فکر کنی، فقط من
همه همین طوریم
من می‌گم که خودم رو شکار کنم
از سر بیکاری، دائم به کمین و شکار خود مشغولم
انسان، آدم ، ماشین می‌خره که در اختیارش باشه
مام به همین دلیل می‌خریم
اما به‌جای این‌که اون در اختیار من باشه، من در اختیار ماشینم
جرات نداریم سوارش بشیم، نه که بریم و برگردیم، جای پارک نداشته باشیم
در نتیجه اون دم در چرت می‌زنه
من این بالا






















خودتون رو بکشید هم
آخرش مردید
همه خروار خروار ادعا و درون هیچی
با همه ادعای ما لوطی و مزه‌ی لوطی  خاکه
باز تهش مرد از آب در میان و به‌جای تو
وارد قضاوت می‌شن، بعد صحنه پردازی، تخیل، حساب و کتاب
دیگه از اون به بعد تو هم در ذهن اون‌ها یه زنی که بالاخره
زنی
و حتما
 باید از هر حرف و منظورت یا مطالبه‌ای داشته باشی
و وقتی می‌آی حالی‌ش کنی که بابا اشتباه رفتی
فکر می‌کنن تو هم قافیه اومدی که عقب نمونده باشی در نتیجه تو  هم یک زنی
خلاصه که تهش هم دختران حوا کاری‌تون هم نداشته باشند
شما در ذهن می‌بافید که نه این یه کاری با ما داره




























از وقتی یک دختر چشم به دنیا باز می‌کنه
از همون مامان خانم داره برنامه‌ریزی‌ش می‌کنه تا بچه تخم سگای، محل
برای این‌که از ما یک حیوان اهلی و دست آموز بسازن در جهت خدمت رسانی به جنس مذکر
باب دست گرمی، از خانواده شروع می‌شه و سیستم برده داری
می‌آی حرف بزنی، جواب بدی و از خودت دفاع کنی، زودی یه صدای داره پشت سرت فرمان می‌ده:
هیس . تو هیچی نگو، برارته. تو حرف نزن برادرته
به‌جای این‌که با این همت مضاعف در تربیت هر دو حیوان خانه  بکوشند
با تمام قوا دارن دختر خونه رو قالب می‌زنن که جواب ذکور را نده تا .......
تندی یه عروسک می‌ذارن بغلت تا رسم مادری و خونه داری کنی
برات قابلمه و پارچ و بشقاب می‌خرن تا تمرین خاله یا مامان باز کنی
بچگی ما که چادر هم قاطی اسباب‌بازی‌ها بود که به سبک بی‌بی‌طلا ببندی دور کمرت و حیاط آب و جارو کنی
در سن بلوغ هم بزرگ‌ترین شاهکار تو این خواهد بود یک ارباب مدل بالا و های کلاس برای خودت دست و پا کنی
که از اون به بعد شب‌ها بغلش بخوابی و اون از تو کام‌جویی کنه
انرژی‌های حیاتی‌ت رو نیش بکشهو تو تند تند پیر بشی
و زهدانت به چیزی تبدیل بشه که  نبوده ولی فعلا تنها مصرفش همین شده
بعد هم که مدل مادر بچه‌های آقای شوهر
تازه نه‌که فکر کنی، بچه‌های تو‌اند
بلکه اونا فقط مال پدرند
خلاصه که کی گفته دخترا باید از بچگی برای مطیع بودن و کولی دادن به یک مرد تربیت بشن؟
به‌قول حمید هامون: من اگه من نباشم، پس من چی؟







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...