اون زمونا اجاق گاز نبود
و چه روزهاي خوبي كه درش تصوير اين چراغ نقش بسته
غذا را روي اين ميپختن. با سه فيتيلهي قابل تنظيم
گاهي بوي نفتش مطبخ رو برميداشت
معمولا ديگ مسي روش بود و عطر خوشي به فضا ميبخشيد
هرچه كه بود، همين يك وجب قد
كل افراد محله رو خبر ميكرد كه آآآآآآآآآآآآآآآآآآي
چه خورشتي
يادمه بيبي روي اين چراغ تخمههاي ميوههاي « طالبی ، خربزه، هندوانه و ......... » كل تابستون رو بو ميداد و نوهها مجبور بودند حين بودادن تخمهها فقط بخندند
اين هم ترفند بيبي بود
به اين روش خانه را به خندههاي بچگانه ميهمان ميكرد
ما اونموقع ماكروفر نداشتيم.
اما، مطبخ حقيقتا مطبخ بود و درش مهر پخته ميشد
نه حالا كه با هزار امكانات حالش رو نداریم آشپزی کنیم و وابستهی فست فوودهایی شدیم که در بیکسی قورت میدیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر