سلام
صبحت بخير
خوبي؟ چه روزي!! نه؟ الهي شكر
چشم باز كني و هواي تميز تهرون و صداي پرندهها تو رو از جا ميكنه
به دعوت پنجرهها
و تو فقط تصور كن ، این همه زیبایی و ما و حزن تنهایی؟
دنیا در جریانه. مردم در تلاشند، زندگی میسازند
با هر چه دارند و ندارند
برخی از ما هم فقط غصه میبافیم
برای مرگ آرزوهای کودکی
باور کن کلی از آرزوهایی که گاه ماتمشون رو داریم، برای سنین حالا هیچ کاربردی نداره
فقط جا خوش کرده یه گوشهی ذهن
کلی از چیزهایی که بیتابشون بودم، کلی خودم رو براشون به آب و آتیش زدم، وقتی به دست آوردم
چیزی نبود که در ذهنم بود
آرزویی بچگانه بیش نبود
آرزوهای حالا دست و پا دارند، خودشون بلدند چهطور راهشون رو پیدا کنند
زیرا اختیار در دستان ماست
و ما قصد میکنیم و میسازیم و بهرهمند میشیم
هرچه که نساختیم و نداریم از این روست که یا نخواستیم
یا باور خواستنش درما نبوده
گرنه که به قول بانو میگل
برآنچه دلخواه من است، حمله نمیبرم خودم را به تمام برآن میافکنم
این زندگی سهم ماست
من و تو
بلند شو و بهجای یاس و بیحالی نقش نوینی بساز و درش باز کن
اگه نمیتونی
میشه ادامه دهندهی راه گذشتگانی باشی که زندگی را قصهای دردآلود و گره خورده میدانند که در منظر خالق هر زجرش هبه است
و خدایی که من میشناسم و با هم هر روز چای احمد عطری مینوشیم، نقاشی میکنیم، قدم میزنیم و ....
هرگز درد را دوست ندارد
خدای من عاشق شادیست
خلاقیت و آزادی
شانس زندگی در این منظومهی کبیر شمسی دارای چهار فصل و زیباییهای بسیار و...... در دستان من تواست
بلندشو و زندگی بساز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر