دیشبی همچین بین خواب و بیداری یه چیزی وارد ذهنم شد و خواب بر ما حرام گشت
مواقعی هست که بهطور غیر منتظره وقایعی رخ میده که شاید تا آخر عمر نمیفهمیم چی شد که اینطور شد؟
یه چیزی تو مایههای جادوی عمومی
مثلا
انتخابات اخیر
از اول که اصولا قصد شرکت نداشتم، دروغ چرا از کل انقلاب تا هنوز دو سه باری بیشتر در این مراسم نمایشی شرکت نکرده بودم
نه سی مخالفت با نظام
سی اینکه من از سیاست هیچی نمیفهمم و رای دادن به افراد ناشناس در ذهنم کارما سازه
بعد هم اصولا به طور ذهنی دکتر قالیباف به نظرم بیشتر مرد عمل میرسید تا دکتر روحانی
اما روز رای گیری بیآونکه بفهمم چرا
جریانی من رو با خودش برد تا به خودم اومدم ، در محل اخذ رای بودم و بر روی کاغذ نوشته بودم
دکتر حسن روحانی
نمونه کلیترش وقایع اخیر « مسی و خانم گزارشگر » و موج هجوم فرهنگ آریایی در شبکههای اجتماعی
یا از همه مهمتر انقلاب سال 57 که نفهمیدیم چی شد که خرد و کلان در کوچهها بودن
خلاصه که یه چیزی در حال تاثیر گذاری بر ماست که فقط امیدوارم زیر سر شوالیههای معبد نباشه
اینم طنز اول صبح
خوبی
خوشی
سلامتی؟
دماغت چاقه؟
کیفت کوکه؟
الهی شکر
بفرما چای تازه دم عطری
بفرما لقمهای مهربانی
امروز از آن شما باد ای انسان خدایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر