۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

شخص بي‌بي‌جهان



امون از دست بي‌بي، 
با اين خيالاتي كه به‌خورد ما داد
از سید توی خیابون و سلام واجب تا حدیث لاک پشت
به يمن دوره‌هاي مرور« البته،  دیگه مرور بازی تعطیل  » هر چه تاريكي و غصه بود برچيديم ته صندوق افتاده دست كودكي و روز به روز كشفياتي درش انجام مي‌شه كه مي‌ترسم خودم آخرش محو بشم
  چيزي ازم نمونه جز، به روز شده‌ي بي‌بي
حضرت پدر تا دلت بخواد منظقي و به روز
خانم والده هم كه ...؟ هيچي . ايشان نان و ماست خودش رو مي‌خورد و  از خاطراتي كه به روز مي‌شه به كل بي‌اطلاع و مات
كه چه‌طور حضرت بي‌بي در وقت مانده كمال استفاده را كرده و من رو mp3 پر شدم
 به‌قدر همه عمر
بعد ديگه هيچ لزومي نداره كسي به‌من بگه خيالاتي يا ... 
 مانند اين مي‌شه كه به روح بي‌بي‌بزرگ بي‌احترامي كنند
تكليف ژن خيال‌پرداز و داستان‌سراي من هم روشن شد
موتور اصلي،   شخص بي‌بي‌جهان


بگم سی چی  این همه روضه خوندم

یادم افتاد به قصه‌ی آفرینش لاک پشت از قول بی‌بی که به هر ضرب و زور داشت من را برای این روزها تربیت می‌کرد.
یه خانومی از شهر و دیدارش رونده، گشنه و مونده با یه بچه به کولش ..... چی‌چی‌چی‌چی حافظا بچه خودش رو کثیف کرد ، زن درمونده دست برد و با تکه نان سفره‌ای که یادم نیست وسط بیابون از کجا سبز شد کثافت بچه‌اش رو پاک کرد
خدا از غیب دستمال ابریشمی فرستاد
زن پشتش قایم کرد و .... تکرار « حالا این‌که این‌چه زن خری بوده که از گرسنگی داشت می‌مرد و چی شد که نون ... بماند
آخرش خدا غضب کرد زن و دستمال ابریشمی های  پشتش  رو بدل کرد به لاک پشت
همه این‌ها رو می‌گفت تا قدر هر لقمه نونی که می‌خوریم بدونیم 
کلی تخیل و انرژی و ..... بابت یک لقمه نون
وای بی‌بی خوب شد نیستی تا این روزهای کفران نعمت را ببینی که از غصه جامه می‌دریدی، بی‌بی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...