خوشم میآد دیگه توپ داغونم نمیکنه
ماشالله
تو بگی ککم گزیده باشه استخفراله
فقط اول خروس خونی یه تکون به هیت مدیره و مدیر عامل شهرک دادم
یه خدمتی از برخی رسیدم
یکی از علمده رفت نوشهر و قرار شد فردا وکیلم بره برای تسلیم شکایت بسیار جدی و کوبنده تا پدر همهشون رو درآرم
ها په چی؟
نهکه فکر کردی رفتم تو کار دراگ و کل هوم اعصاب تعیل کردم
حرص الکی نخوردم
داد و هوار راه نیانداختم فقط تا مرز اخراج نگهبان شهرک رفتم
نه از باب رقمی کلان
از بابت آرامش خودم
نه که بشینم هر روز و یه چشم به شمال بدوزم نه که بلایی تازه سرم هوار بشه؟
اما مثل قدیم شلوغ پلوغ بازی موقوف
عوضش یک کار توپ کردم
تموم که شد میبینی چهطور انرژی خشم را به مادهی هنر بدل کردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر