۱۳۹۲ دی ۴, چهارشنبه

بي‌خود و بي‌جهت



از بهشت بيرون شده تا اكنون هر چه به سرمان آمد و نام رنج گرفت مجموع ترس‌ها و جهالت ما بود
هميشه فكر مي‌كردم آدم‌ها در پيري خنثي مي‌شن و ديگه از هيچي كك‌شون نمي‌گزه
حالا فهميدم نه خنثي نمي‌شن اطلاعات همگي به روز شده و براي هر چيزي بي‌جهت خودشون رو به آب و آتيش نمي‌زنند
من هم دارم در همون جهت پيش مي‌رم
خونسردي و فهم وقايع
و اين خوب است
ديگه براي هر چيز بي‌ارزشي خودم رو به آب و آتيش نمي‌زنم 
زيرا هنوز آگاهي‌هاي تجربه‌ي قبلِي‌ش را در حافظه دارم و مي‌دونم
بايد از چه راهي و چه كنم و بعد هم برم دنبال باقي ماجراي زندگي
زيرا تهش رو بارها ديديم و ديگه به انتظار بلاياي آسماني و معجزات هفت رنگ براي هر حدوث نمي‌شينيم
داريم بزرگ مي‌شيم به هنگامه‌ي پيري


نه گمانم بهتر بود از اول چنين بوديم
بي‌شك زندگي يك وجههي و تك بعدي جاذبه‌اي براي‌مان نداشت
تصويري خواب آلوده و تكراري و حوصله سر بر مي‌شد
من در اينك و اين‌جا مجموعه‌اي از هزاره‌هاي پشت سر
لبريز از آزمون و خطاهايي كه بارها براي تعريف‌ همان تلخ‌ها
ساعت‌ها جماعتي را خنداندم
يعني تو فكر كن جايي باشم و خفه خون بگيرم؟
استخفراله
درواقع سر ميهمان كردن من بابت همين قصص هميشه دعواها بوده
تا براي همه جا افتاد
اين يارو ديگه آنتن نمي‌ده



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...