چي لذت بخش تر از بازيست؟
و چه كسي خوشبخت تر از اونيست كه از بچگي تا مرگ وظيفهاي جز بازي نداره
كاش يكي از شما پاي ثابتهاي گندم در اين سالها گوشم رو محكم ميگرفت و ميپيچوند تا عقلم برگرده سرجاش
مثلا جناب همشهري
و چه كسي بيش از انسان از خودش دور افتاده در اين جهان؟
عمر من به اندوه و مبارزههاي وهمي طي شد. به جهاني گذشت كه اصلا براي منه انسان ساخته نشده بود
من
يه بچهي نديده نشناخته پريدم وسط جهان آدمي
همه مهم بودن و درسخوانده. ما هم موظف شدیم خودمون رو عوض کنیم
چون، ذات و استعداد من فقط در جهت بازی بود و بازی هم که نشد نون
ماهی رفتیم و خوردیم به در بسته که یه چیزی بشیم شبیه اونای دیگه
چمیدونم. در ولایت ما تفرش مرسومه وقت خواب بچه، نئنو رو تکان میدن و چنین میخوانند
لالالالا وزیرم
لالالالا وکیلام
لالالالا سفیرم
لالالالا حکیمم، طبیبم و ..... هر چه جز بیکارگی و تنپروری
مام افتادیم در همین مسابقات قومی و فرهنگی که مبادا از سایر همشهریان گرام بمونیم جا و بشیم اسباب شرمندگی حضرت پدر
از دید من کار دشوار بود و باید بهخاطرش سختی بسیار میکشیدی
و حرفه و تخصص من هیچ کار سختی نبود
در نتیجه من موندم و توهم کاری دشوار.
از ساختمان سازی و احتکار زمین شروع کردم« میخواستم پا جای پای پدرم گذارم. » تصادف کردیم و زمینها ترشی شد برای روز مبادا و ورثه
خواستیم هر کاری بکنیم درش موفق نبودم؛ عمرم به رنگ و نقش گذشته بود
در امر کتابت هم که خوردیم به ته کوچه بن بست ارشاد و تاثیر اترژی انسانی برنوشتار و ............. تخته کردیم و بوسیدیم و گذاشتیمش کنار
خلاصه که همه کار کردم جز اونی که براش به این جهان آمده بودم
هیچ کس جز ما ، ترس و عدم اعتماد به نفس مانع ما نیست
من، نقاش به این جهان آمدم
نقاشی تنها بازی بچگی من بوده و در نتیجه کاری چنین لذت بخش که بهخاطرش همهی دروس رو دور میزدم به حسابم شغل محسوب نمیشد، زیرا که بیش از جناب خر درش کیف میکنم و کار همیشه در ذهنم امری دشوار و عرق درآری بود
چهطور میشه لذت و بازی بچگی منبع کار و درآمد آدم باشه
من در همین نقطه از بهشت آسایش بیرون شدم
ذهنم دربهدر دشواری و عذاب میجست و کار من همیشه فقط یک بازی بود
به همین سادگی از بهشت بیرون شدم و بعد از کلی جون کندن دارم خودم رو دوباره مقیمش میکنم
از صیح تا آخرین ذرات نور روز بازی میکنم
میخندم
دیروز حتا ساعتی از سرورش رقصیدم
بالا و پایین میپرم، برای خودم دست میزنم و هورا میکشم
این بهشتی بود که هزار سال ازش دور بودم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر