۱۳۹۲ دی ۲۵, چهارشنبه

این ما و منی



رفتم دم پنجره و نفسی عمیق و بارونی کشیدم
جیگرم حال اومد
یادم به روزگاران قدیم افتاد و عصر جاهلی که نمی‌دونم از کجا باب کردم که هوا بس شدیدا،‌ دو نفره و بارونی‌ست
وای خدا
یعنی ربطی به سن سجلد احوال داره یا تجربه ؟ 

اگه مال سنه
پس این ورپریده گلی چی می‌گه که بیش از شخص شخیص خودم همیشه حال کرده و می‌کنه؟
هنوز گلی پیشتاز زندگی منه
پس نه پیر شدم
نه عاقله
نه کامله
هنوز در دوازده سالگی و جیاط نارمک پرسه می‌زنم

 یا این‌که

  مگه دلم بخواد برم زیر بارون، یکی دیگه نباشه لایقش نیستم؟
حال نمی‌ده؟
نمی‌چسبه؟
سی چی؟
که چی؟
و من که هیچ وقت نرفتم 
چون دوست نداشتم هوا دو نفره باشه و من تک نفره
نه که ار فرط خانومی
از ملاحظات اجتماعی و .... لوازم جانبی و همه چی جز حقیقت حضورم در اینک و این‌جا
لحظاتی غیر قابل بازگشت و تکرار لذتی که در این لحظه تنها فهم کردنی است
نه حتا ساعتی دیگر
شاید؟
و من همیشه‌ي دیروزها را به بند این ما و منی سپردم
 باید زندگی کنم 
همین طور که این هزار ساله کردم
با انواع ژانگولر بازی صرف ادای احترام به خودم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...