۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

Run, Forrest, Run!



همیشه این‌جا ایستادم
درست در همین نقطه
همیشه در همون لحظه‌ای که حواسم یه‌جای دیگه است به کاری دست می‌زنم
که به ناگه و پیش‌بینی نشده در مسیرم قرار گرفته
در اندک به خودم می‌ام می‌بینم به تمام اون شدم
مثل همین فیلم زیبا و کاملا حقیقی
برخی از ما همین‌طوریم
نمی‌تونیم درآن واحد به چند نقطه توجه و انرژی بدیم
هربار فقط یک راه
با تمام خواست و تلاش در اندک زمان خود راه می‌شیم
یه روز می‌خوام نویسنده بشم، روزی درویش قادری و جام می‌شه وسط حلقه‌ی ذکر برادرانی که حضور یک زن هنگام ذکرشون تا خونریزی و مرگ پیش می‌رن
وقتی بناست سر در بیارم به خودم می‌آم و وسط گودم
در خل و خل بازی
انواع عشق ورزی، همسرداری، مامان جون و .... فقط در هر زمان می‌تونم یکی‌ش باشم
عادت دارم به یا همه‌اش یا هیچی
چه در زندگی و عشق چه در توقعاتم از خودم و سفر زندگی
کافیه توجهم به نقطه‌ای جلب بشه
خود نقطه می‌شم
برام مهم نیست شبیه آمیب تک یاخته‌ای به نظر برسم
مهم اینه در هر یک تا ته تهش می‌رم 
بد نیست اگر خانم بهبهانی نشدم
مهم نیست اگر به ناوال نپیوستم یا جا پای همشهری گرام بانو فروغ نگذاشتم
اما تا ته خودم را رفتم
تو اگه در همه‌ی عمر
یه شهرزاد خوش اخلاق و سربه زیر دیدی
به دیده‌ات شک کن
همه ازدم تاب دار ولی خودمونیم
بی ادعای یکی دیگه
اصلا همه پز و دل خوشی و افتخارم به همین بوده یه عمر
که فقط شهرزاد خله‌ای بودم دارای احترام بسیار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...