۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

بفرما خوشبختی



  از سر بند خونه‌ي پدري،  عادت مي‌كنيم به بخور بخواب و راحت الحلقوم
خودم رو از ياد نبردم كه فكر مي‌كرد: 
 بزاريد بپرم
تا ته دشت
رو به افق
بي سر و دست
 به تعبير خودم 
مرغكي بسته پر گرفتار آشيانه‌ي زرين پدري بودم
اوستاي كل و خودش براي خودش كلي ادعا داشتم و فقط قل و زنجير والدين نمي‌ذاشت اين نظريه پرداز كبير
بپره وسط دنيا و اختيار امور رو به دست بگيره
از اون‌جايي كه پيشوني نويسم در بخش حضرت پدر خاكستري بود
ايشان زودترك رفت و ما  مونديم و يك جهان عظيم بدون قفس
گند زديم و هي زديم و هي زديم تا يه روز تازه رسيدم به اون نقطه‌اي كه يك عمر خانم والده ايستاده بود
عاقبت لنگ رو انداختم كه:
                                                من فقط سه كردم
كاش زور خانم والده خيلي بيشتر بود يا شايد درايتش و من رو جمع مي‌كرد
كه البته نه گمانم
همون وسطا يه بيست سالي همه‌اش چشم به در بودم يكي بياد و خوشبختم كنه
التماس مي‌كردم ها. چه التماسي
اي خدا،   اي مولا ..... يكي رو بفرست توي راهم تا من رو خوشبخت كنه
يا در مراتب بالاتر 
خدايا جان هر كي دوست داري منو خوشبخت كن
همون‌طور كه هرجام كه سه مي‌كردم
زير سر همه بود جز گردن خودم
عالم و آدم مسبب بدبختي‌هاي من بودند
انقدر كه دو سال در بستر تصادف به ناله و نفرين و انواع سينه كوبي كساني گذشت كه باعث تصادف من بودن
كسي جز منه تنها تصادف نكرده بود و مسببي جز خودم نبود
اما همه‌ي ما عاشق اينيم بندازييم گردن اين و اون
بهتره نقش بدبخت مورد ستم يا هر پلشتي واقع شده باشيم. تازه بعد از هزاران ادعا سر خم كرده و براي اطرافيان و
هر كه به ذهنت رسيد، انواع نفرين و فحش و ... روانه كني
حقیرترین موجودات جهان 
انسان 
انسان از نوع منه بی‌چاره‌ی حقیر
 آواره‌ی دربه دری که عرضه‌ی انجام هیچ کاری جهت بهبود زندگی خودش نداره و
 در تاریکی و خفا نقشه‌های سیاه بیمارگونه برای عالم و آدم می‌کشه
همینا که آخرش جانی و زنجیری می‌شن
تو صبح تا شب انرژی حیاتی‌ت رو به تصاویر ذهنی سیاه بدی،‌ و به زندگی‌ت برنگرده؟ 
بعد اسم خودمون رو هم آدم اشرف مخلوقات گذاشتيم

یا یکی بیاد منو خوشبخت کنه

یا همه عالم دربه در و گور به گور بشن که من نتونستم خوشبخت باشم

یعنی من بی‌عرضه‌،‌ نمی‌تونم برای خودم کاری رو بکنم که از دیگران توقع انجام اون رو برای من دارم
بسم الله
بفرما خوشبختی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...