زماني فكر ميكردم:
زندگي بوم سپيديست و كافيست من نقاشيش كنم
كه البته هست و برمنكرش لعنت
يه اما داره
اينكه حالا فهميدم بايد ياد ميگرفتم\ از گذشته چشم بپوشم
نگاه به آينده كنم و تا ميتونم
نقاشي زبر دست باشم
کافی نیست هی بوم خط خطی کنیم
باید بلد باشیم چهطور چرک و سیاهی گذشته را پاک
تا قلمت کثیف نشه
بعد با زیرگی طرحی نو جایگزین طرح کهنه کنیم
همگی بریم کلاس نقاشی بلکه زندگی را تازه کنیم
اینکه به دنیا نق بزنیم، هیچ سودی نداره
باید روی سیاه زندگی رو رنگین کمانی کنی
از بیست سالگی موهام سپید شدن، تند تند
هزار ساله سپید مو را به رنگ سیاه و
دشمن ناامید کردم
چرا با بوم زندژی نسازیم؟
وا نده
هیچکس مسئول ما و نیازهای ما نیست
هیچ کس قرار نیست به ما شادی و رضایت هبه کنه
هیچ عشقی قرار نیست زندگی ما را زیر و رو کنه
وا نده
با چنگ و دندون
این زندگی،لحظه لحظهاش
حقمونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر