۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

سفر خارجه




نه مهر فسون نه ماه جادو كرد
نفرين به سفر كه هر چه كرد او كرد

از وقتي قدم رسيدم لب طاقچه‌ي بي‌بي‌جهان كه در آن جلوه مي‌فروخت كتاب قرآن
از هنگامي كه دريافتم دخترم با دو دست و ده انگشت
بيزاري آموختم از سفري به نام سفر خارج
از بچگي ما تا هنوز همه به خارج مي‌روند
در ولايت خود هم خارج مي‌زنيم
در بين كسان خويش هم خارج از خط مي‌رويم
خلاصه كه هميشه من بودم و خارج بازي كه در مسير زندگي يا خارج بودم يا زندگي خارج از مسير من بود
 از سفر خارجه چنان بيزاري رواني دارم كه تا هنوز تمايل به سفر خارجه نداشتم و ندارم. قصد كردم فقط براي برگزاري نمايشگاه به اين كار اقدام كنم لاغير
ورود خارج بازي در زندگي‌م با حضرت پدر آغاز گشت
پدري كه خارجي نبود و هميشه خارج بود
خارج از دايره‌ي زيست من خارج از حيطه‌ي باور عوام،خارج از قواعد دست و پا گير وطني
 و اصولا شخص حضرتش همیشه خارج بود و من در فراق دوری‌اش اشک ریزان

همین شد
به همین سادگی که از هر چه رفتن، هر چه سفر، هر چه خارج بیزار شدم
و چه احساس سنگینی نسبت به فرودگاه دارم؛ تا حدی که حتا برای استقبال بچه‌ای که نزدیک دو سال ندیدم هم باز پام نکشید برم به فرودگاه خارجی


از این‌جاهاش می‌ره به سمت دردهای درونی که باید حتما درمان کرد 





یارو صداش رو کشیده بود به کله‌ی آسمون و نعره می‌زد:
آره. من عقده‌ای‌ام. عقده‌ای شدم. تو من رو عقده‌ای کردی. زندگی، فلانی، یارو .....خب عزیز برادر این دیگه اسمش عقده نمی‌شه
تا وقتی عقده است که خودت ندونی
وقتی آگاهی به عقده و هم‌چنان نگهش می‌داری، می‌شه بیمار روانی



من چنین نکردم و نمی‌کنم
حداقل حسنش برایم همین بس بود که نیمی از عمر را ممنوع خروج بودم و دردم نیامد
برخلاف خواهرانی که در آن سال‌ها بال بال‌های بسیار می‌زدند برای
سفر خارج
خارجی که همیشه عزیزترین‌هایم را از من ربوده بود
نیمی از عمرم به انتظار رفته‌ها طی شد و باقی در انتظار بازگشت‌ها
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...