۱۳۹۲ دی ۱۹, پنجشنبه

با جسارت







عادت می‌کنیم؟
خواب‌مون می‌بره؟
یادمون می‌ره؟









یا چی که فصل به فصل دست‌خوش تغییرییم بی اون‌که بفهمیم
این بوم از سال 76 همین‌طور مونده بود تا در بریز به‌پاش اخیر کارگاه
 دوباره مکشوفه شد
چند روز پیش که کلی بوم خریدم کلی طرح و برنامه برای تک به تکش داشتم
وقتی رفتم که اتود اولیه رو پیاده کنم،
 من موندم بین بوم‌های تازه با اون قدیمیه که بدحور به طرحم می‌اومد
یعنی وقتی کنار هم بودند سایز 100 در 80 مناسب‌تر به نظز رسید برای منظورم
با پاک کن افتادم به جونش بلکه اتود« چراغ گرد سوز قدیمی، جاجیم دست باف و بشقاب گلی قدیمی »  هزار سال پیش و خاک و ...  اینا از بین بره که نشد
شستمش
نرفت



بوم تمیز شد، اما هم‌چنان اتود برجا بود
وارد تخیل شدم و تصیم گرفتم چون طرح نمی‌ره،‌
اجراش کنم
خیلی جدی رنگ‌های پالت را هم چیدم و نشستم پای کار
انگار یه‌کی محکم با دمپایی لاستیکی کوبید توی فرق سرم
که چی حالا؟
این طرح دیگه برازنده‌ی شهرزاد حالا هست؟
نه
جهنم
 با جسارت
 طرح خام دوم را ریختم و شروع به رنگ گذاری کردم
طی دو سه روز به کل فلسفه‌ی وجودی کار به سبک ذهن خودم به رئال جادویی کشید و رو بدی شاید تا آخر کار به رئال شگفت انگیز هم بکشه
وقتی امشب فکر می‌کردم
 به یک دو راهی رسیدم
این منه فلسفی جدید در کارم از اول بود؟
مال من بود؟
یا نتیجه‌ی ملغ زدن‌های این سال‌هاست
مثل کار قبلی‌م ایران بانو







من کدومشم؟
هر دوش؟
چرا که نه
از دیروز تا امروز و فرداها در حال تغییر
 یعنی جز این باشه خیانتی‌ست به کل عمر زرینم
مگر می‌شه همیشه یک شکل بود و موند و خوشحالم بود؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...