۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

تق،‌ درآمده‌ی عشق




این چند روز که اسیر بستر و فین و فین دماغ بودم یه کشف مهمی هم کردم
اونم این‌که 
از هر شونه که به شونه‌ی دیگه غلتیدم و خواستم با خودم از نبود عشق بنالم
بلافاصله یاد سن و سال و اینا افتادم و لبم رو گاز گرفتم
حالا این‌که اگه یه روز آلزایمر بگیرم و یادم نباشه چند سالمه، ممکنه باز عاشق بشم یا نه
باز خدا عالمه
نمی‌دونم کی،  این مرز بندی ها رو در سرم کرده که برای هر حرکت یک‌راست سراغ سجلد احوالم می‌رم؟
نه که همیشه عقلانی دل می‌دادیم.
 حالا کار کشیده به تائیدات عقلایی
شایدم چون‌که پی بردم اون عشق‌ها همه خالی از تاثیرات هورمونی نبوده و دیگه برام جلوه‌ نداره
البته نه از باب نبود هورمونکه از باب درک واقعیت و 
خلاصه ما موندیم و تق،‌ درآمده‌ی عشق
باز بندازیم گردن جامعه و خانواده و تقویم‌های نجومی و ........... خلاصه
اینم از کشف جدید که تا پریروز ازش بی‌اطلاع بودم
یعنی تو مي گی هنوزم ممکنه بشه؟ یا نه؟
البته سن هم بی ربط نیست 
دیگه آدم در این سن و سال مثل نوجوانی و شباب و اینا زودی خر نمی‌شه دلش بره دنبال یه خیال وهمی
که تازه بعد از کلی جون کندن سر در بیاره اینا همه‌اش از اول تا آخر توهمی بیش نبود
توهمی که خودم دوست داشتم باورشون کنم و مدتی به دلدادگی و دلداری سر بشه
که ندیده از دنیا نرفته باشیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...