۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

زندگی جنگ و جنگ و جنگ




یه چرخی در فیس‌بوک زدم و متوجه شدم
امروز خیلی‌ها با احوال غریب من چشم باز کردند
خاطرات دور و شیرین
انگار امواج کیهانی در امروز از راهی دور، خیلی دور به ما می‌رسه
همان راهی که ما در آن بی غم و دل‌ها خوش بود
والله دروغ چرا؟ گور بابای این اینگیلیس‌های بی‌پدر و مادر
دیشب اخبار مهپاره و ماجرای آژانس هسته‌ای و قطعنامه بازی
اندکی بند دل‌مان را شل کرده
یه نموره که نه یک خروار نگرانم
به دلهره افتادم و کانون ادراکم در جایگاهی نشسته که در آن خاطرات هیچ شیرین نبودند
حالا با چه معجزه و کدام ژانگولر بازی بتونم خودم را بتکونم و از این حال نافرم در بیام؟
در این نقطه هیچ کاری از دست ما برنمی‌آد
هیچ چیز در دستان خالی ما نیست و این همان نقطه‌ی معروف است
که سرنوشتش نام نهادند
طفلک نسل سوخته‌ی ما که از وقتی خودش را شناخت
یا  انقلاب بود، یا جنگ و دوباره جنگ وجنگ و جنگ
زندگی جنگ است و دیگر هیچ نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...