هفتهی پیش خواب دیدم نیممتر آب جمع شده در حیاط، چلک
گفتم
خدا را شکر بناست امسال سال پر آبی باشه و هنوز میل به رفتن درم جاری بود
دیروز در رادیو شنیدم مقامی میگفت: طی چهل و سه سال گذشته چنین دمایی در این وقت سال سابقه نداشته
و این بارندگیهای اخیر بهناگاه منو ترسوند
حالا خوف برم داشته نکنه بناست سیل بیاد
دیگه دست و پام به سمت جاده نمیکشه و نشستم پشت شیشههای بخار گرفته و میگم
چه خونهی خوبی ، چه آرامشی، الهی صد هزار مرتبه شکر
ولی دل تو دلم نیست، اگه راست راستی سیل بیاد چی به سر خطهی سبز مازندارن میآد؟
چی به سر گلهایی که امسال کاشتم
نهالهای تازه جون گرفته و خلاصه که آخرش به انواع وابستگی
از این رو بود که شیوخ معتبر ما را از هر گونه وابستگی منع کردند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر