۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

یاد دیروزهای دور




پیدا نیست دیشب تا صبح در کدام جهان موازی پرسه گردی کردم که از وقتیدار شدم
دل تنگم
خیلی خیلی زیاد 
دلتنگ گذشته‌های دور کودکی
خاطراتی امن و شیرین، دوره همی‌های ناب 
سفره‌های باز و آغوش گشوده به روی زندگی
چه‌قدر امید پشت هر پلک زدن‌مان بود
چه نقشه‌ها که برای فرداها کشیدیم و چه رویاهای شیرینی که هیچ کدام نرسید
صدای رادیو و صبح جمعه با شما و خندههایی که در حیاط خانه چرخ می‌زد و به ابرها می‌پیوست
و من که هزاران هزار نقشه‌ی رنگین کمانی برای فرداهایی داشتم که در امروزش جا نمی‌شدم
هر روز سانت می‌زدیم کی زودتر بزرگ می‌شیم
تا معمار رویاهای فردی باشیم
غافل از این‌:ه ، رویا فقط رویا بود و در کودکی جای داشت و من در امروز
انسان بزرگ ولی تنها هستم 
بزرگ از درازا نه از تمام احساسم
بزرگی در تنهایی تو را به ذره می‌رساند و 
اینک ذره‌ای در افسوس کودکی‌ام هستم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...