امروز کلا درگیر طعم چای و ارتباط من با طعمها شدم
بارها چای ریختم و با اشکال مختلف خوردم
یکی رو سر کشیدم
دیگری را مزه مزه و بعدیها را طبق عادت و به نتیجهی خوبی هم رسیدم
اینکه
ما طبق عادت میخوریم، مینوشیم، توجه میکنیم و نمیکنیم
وقتی کنجکاوانه چای را مزه مزه میکنم، طعم چای هم خوب و قابل ارتباط با ذهن است
وقتی سر عادت و بیتوجه میخورم طعم نا مفهوم و صرفا چای خوردم و این همه یعنی اینکه ما در هر تجربهی تازه
توجه و دقت خاصی داریم که در تکرار نداریم
وقتی همان چای تازه را بیدقت و لاجرعه سرمیکشم متوجه هیچ چیز نمیشم
مثل روابطی که هر روزه دارم
و یا روابط دیروزهام که در تکرار لطفش میرفت و فقط عادت میشد و در اندک زمانی یا بدل به اعتیاد و یا
خسته کننده و تکراری
در عشق همینه که عمل میکنه
وقتی یکی تازه وارد زندگیت میشه، تو با همهی حواس متوجه اویی و هر حرکتش به نظر میآد
پر از هیجانی و دلت تکرار بیشتر میخواد
ولی با تکرار دیگه شوق و هیجانی نیست برای مکاشفهی فردی که روزی تو رو به هیجانی بیحد میکشوند
و برای همینه که نباید با دام عشق به تلهی ازدواج رفت و فقط باید منطقی انتخاب کرد که چه فردی رو در طی زمان طولانی میتوان دوست داشت و تحمل کرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر