اون قدیما سیستم ویدئو وصل بود به تیوی، به محض اینکه چیزی پخش میشد، بلافاصله ضبط هم میشد
و اگر در اون لحظه فیلم خام در دسترس نبود
حاضر بودم نبینم ولی حرص نخورم که چرا نمیتونم ضبط و برای همیشه داشته باشمش
بعدها حکم دادم که من چیزی را دوست دارم که بتونم داشته باشم
وگرنه تریجح میدادم صد سال سیاه نباشه
همینطور پیش رفتم تا اخیرا
من و داییجان ناپلئون که شبکه من و تو هفتهای یه چوکه پخش میکرد
فکر کن
کل مجموعه رو با کیفیت آینه روی دیویدی دارم که هر موقع دلم خواست بتونم هر قسمتی که مهوس شدم ببینم
ولی اگر تو فکر کنی تا بهحال این کار انجام شده
سخت در اشتباهی
ولی سهشنبه که میشه، راس ساعت پای تیوی هستم برای تماشای یک قسمت با کیفیت پایینی که من و تو پخش میکرد
و آی میچسبید.......... آی حالی میداد
دیروز بالاخره مچ خودم رو گرفتم
من عاشق سینی اردورم
سینی که بیارن و تو ندونی توش چیه و یکیش رو برداری و مزه مزه کنی
در نتیجه یک دور دیگه داییجان دیده شد
هفته به هفته
ولی دوست نداشتم دیسکی که کنا تیوی همیشه هست را بردارم ، بذارم و تماشا کنم
به گمانم عشق رو هم همینجوری دوست داشتم
خودش پیش بیاد و وارد عوالم مکاشفه بشم
حالا یا راه میداد و میشد، عشق
یا نه که، اینم نبود
حیف، داشتیم عاشق میشدیمهااااااااااااااااااااااااااا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر