دیشب داشتم وارد ساختمان میشدم که دیدم یه چیزی مثل برق از خونه بغلی زد بیرون و رفت سوپر
موندم ببینم ایی چی بود؟
چند دقیقه نشده بود که دوباره گوله کرد به سمت خونهشون
دختر کوچیکه علیآقا بود با بلوز آستین کوتاه
گفتم: بچه سرما میخوری!!!!! خندید و چپید پشت دری که نیمه باز بود، هنوز
کانون ادراکم در زمان چرخید و رفت سی و چند سال پیشترها
یاد اون زمستانهایی که واقعا زمستان بودند
و ما که همیشه سر کلاس در هپروت و مواقعی که معلم خط و نشون میکشید، قراره همه رو ببره پای تخته
و من وارد عملیات نذر و نیاز و اینا که خدایا مریض بشم توپ و نرم سرکلاس
از همین روی هم دست به کارهایی میزدم که عقل جن درش چمباتمه میزد
مثلا با لباس نازک میرفتم توی حیاط و انقدر میلرزیدم و عطسه میکردم بلکه سرما بخورم، تب کنم و نرم مدرسه
خدایا چه کارهایی که نکردیم مدرسه نریم
اگه همین انرژی و وقت را میذاشتیم برای درس خوندن
یقیین الان یه پخی شده بودیم
شاید یک انوشه خانم انصاری اول نه دوم
موندم ببینم ایی چی بود؟
چند دقیقه نشده بود که دوباره گوله کرد به سمت خونهشون
دختر کوچیکه علیآقا بود با بلوز آستین کوتاه
گفتم: بچه سرما میخوری!!!!! خندید و چپید پشت دری که نیمه باز بود، هنوز
کانون ادراکم در زمان چرخید و رفت سی و چند سال پیشترها
یاد اون زمستانهایی که واقعا زمستان بودند
و ما که همیشه سر کلاس در هپروت و مواقعی که معلم خط و نشون میکشید، قراره همه رو ببره پای تخته
و من وارد عملیات نذر و نیاز و اینا که خدایا مریض بشم توپ و نرم سرکلاس
از همین روی هم دست به کارهایی میزدم که عقل جن درش چمباتمه میزد
مثلا با لباس نازک میرفتم توی حیاط و انقدر میلرزیدم و عطسه میکردم بلکه سرما بخورم، تب کنم و نرم مدرسه
خدایا چه کارهایی که نکردیم مدرسه نریم
اگه همین انرژی و وقت را میذاشتیم برای درس خوندن
یقیین الان یه پخی شده بودیم
شاید یک انوشه خانم انصاری اول نه دوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر