اون قدیما ما بودیم و یه تیوی سیاه و سفید که تازه اینچش هم نمیدونستیم
مارکش را هم بلد نبودیم و بیست و چهار ساعته هم نبود
اما
ای باهاش حال میکردیم
آی حال میکردیم که نگو
الان ماییم و یه تیوی خداد اینچ چند رنگکه هر دکمهاش رو که میزنی از یه جای دنیا صدا در میآد
اما من فقط ریموت به دست و کانالها رو عوض میکنم و حوصلهی یکیش هم ندارم
چون به زور پای تیوی نشستم
چون راه دیگه، جای دیگه، کار دیگری ندارم
ذهنم پر از وز وز و دلم پر از آشوبه
در یک مکان آرام و قرار ندارم و اصلا هیچی نمیخوام جز آرامش
آرامشی حقیقی و ناب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر