فكر كن!!!!!!!!!
اگه اينها نباشن پس كي عكس آقارو در ماه ببينه؟
ديروز ما اينطور شروع شد كه پريا ميخواست با شركت در يك تور دوستانه به خدمت زن فالگيري بره
و از جايي كه من راه به چنين باورهايي در زندگيم نگشودم
با مخالفت من و دلخوري پريا و ........... طي شد
و البته كه پريا نرفت و قرار شد بعد از بازگشت با كسب اطلاع از جميع رفقا كه همراه يكي از خانموالدهها
در اين تور شركت داشتند پوز منو بزنه
و ما رسيديم به ساعت مغرب در باختر
و صداي زنگ تلفن پريا
گوشهاي من كه همچنان همچون رادار آواكس فعاله ميشنيد كه، اه..... خب..... جدی؟...... بعد چی شد و الی آخر
با ختم مکالمه من خودم رو به کاری که مشغول بودم، مشغولتر و منتظر موندم
پریا دخت تشریف آورد که:
بیا دیدی .....
خلاصه که جونم برات بگه همینطور که داد سخن داده بود رسید به فال حضرت مادر یکی از دوستان
که با لب و لوچ آویزون اومده بود بیرون
خانم فالگیر فرموده بود: شوهرت چهارساله بهت خیانت میکنه.
اما چون زنه با دعا نگهشداشته تصمیم گرفته دیگه ولش کنه. زنه هم از بانوان شهداست
کمی فکر کردم و گفتم: مگه شوهر مربوطه در زندان نیست؟
اون بدبخت که برای چندتا چک سالهاست رفته حبس کی و کجا این مخدره رو پیدا کرده؟
گفت: سه ساله زندانه. این مال قبله.
دوباره نگاهم برگشت به مانیتور و میشنیدم که بانوی مزبور چهطور خودش را باخته و زن فالگیر که گفته: من یکی رو سراغ دارم با دعا اون طلسم رو از بین میبره. حدود سیصد هزار تومان هم خرج داره
فکر کن، کل درآمد خانواده در حال حاضر مبلغ چهارصد هزار تومان و به فکر باشی چهطور پول شکستن طلسم رو جور کنی
دوباره پرسیدم. آخه مگه این مامان .... عقل نداره؟
میدونی چند سال از پایان جنگ گذشته؟
- بیست و دو سال.
- خدا عمرت بده. دیگه الان جوانترین زند شهید اونموقع هم از پدر .... بزرگتره
اونوقت چی داشته که به این وسیله به زنش خیانت کنه؟
پریا ماتش برد و پرید روی گوشی و شماره ... گرفت و همین مطالب رد و بدل شد
اینجا بود که فهمیدم ما تا قیامت هم عکس آقا در ماه خواهیم دید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر