۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

cradie of persia

بچه که بودیم، بازمین و زمان جنگ داشتیم که بگیم: نه . کی می‌گه بچه‌ام
من دیگه بزرگ شدم
از این " دیگه" غافل نباش که کلی فلسفه و حکایت پشتش داشت
یعنی از مرز زمانی که هرکی هر چی دوست داشت در مغزم فرو می‌کرد، گذشتم
برای خودم کسی هستم و کلی حرف برای گفتن دارم و سه‌هزار میلیارد احادیث نامعتبری که دیگه زیر بارشون نمی‌رم و بندازید ترشی
به عبارتی اختیار دار خودم شدم
نه‌که مثل کاج هم رشدم زیاد بود و تند و تند به همسایگی خدا رسیدم
زمانی هم رسید که از اون بالا به حضرت خانم‌والده نظری می‌افکندم که، هان چی می‌گی؟ کوچولو!!
و اما از یه جاهایی که ارقام سجلداحوال متوقف شد و من رو به رکود می‌رفتم
ترجیح می‌دادم بگم: کی می‌گه سنی ازم گذشته؟
من  تازه گلی رو کشف کردم و هنوز عاشق دویدن زیر بارانم
وبا همه این‌ها
آن‌چه که حقیقتا رخ می‌داد این بود که،
حکومت گلی در زندگی‌ام غیرقابل انکار و همیشه
بین عوالم بچگی تا بزرگ‌سالی شناورم
خب به‌من چه که هر من رشد می‌کنم گلی هنوز بچه است و عاشق بچگی کردن
این هم بذار بغل روح الهی و فطرت
و اما چیزی که هنوز نگفتم، بازی‌های کامپیوتری‌ست
که من عاشق یکی از این دست بازی‌ام که هرگز از سرم نمی افته
نه که فکر کنی هر روز در حال گیم اورم
نه به‌خدا
ولی بازی، cradie of persia گیم مورد علاقه‌ام و هر از چندی مدتی به اشتیاق پشت میز می‌شینم
و حالی می ده
حالی می ده وقتی با پایان هر دور زمان کامپیوتر را نزدیک به زمان خودم می‌بینم
عین این‌که طبیب خانواده گواهی می ده: عامو تو نه‌گمانم هرگز دچار آلزایمر بشی و هنوز همه چیز میزونه





تازه با این همه عوالم
هنوزبرخی از این پسرا پا به سن گذاشته‌ی جناب آدم
انتظار دارند از برج عاج، چی چی چی چی حافظام بیام پایین و به شکارشون برم
یعنی این‌ها چی فکر می‌کنند؟
یعنی من واقعا این‌جوری به نظر می‌آم
یا هستم؟
یا چی؟
مگه کمین کننده‌ی شکارچی‌ام که برم شکار؟
شاید ساین چینی‌ام ببر باشه
خودم که نیستم
تازه‌شم
باشم هم ببر ماده هم دوست داره توسط ببر نر
شکار بشه
تازه اینا را هم ول کن
شکار چیه؟
مگه کسی باید کسی را شکار کنه؟
عشق و عاشقی به سبک مجید ظروفچی راه نمی‌ده که تا بشنوی قراره خونه‌پا زن باشه
بری جلوی آینه و به خودت بگی
داش حبیبم گفت: خونه پا زنه!!!!!!!!!!!
  هییییییییییییییییی
هیچ‌کی نیست الا من و اون و خدا
خدام که با عاشقیت نرو نیست
بپری تو لانجین عاشق شدن
خدایا این پسران آدم از ازل همین‌طوری فکر کردن که من همیشه تنهام ها
نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می‌گه خطر باید کرد. بعد بارت می‌کنه که: البته اگه از اون برج عاج چی چی چی چیت بیای پایین
خب من اگه بیام پایین که دیگه من نیستم
من اگه من نباشم، پس من چی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...