سالهای بسیاریست که پشت چشم حضرت والده در این ایام برایمان نازک میشود
بهقراری امسال نازکتر از هر سال و کار به پیغام و پس پیغام هم رسیده
اما شکر که نه خشمی درم هست و نه خواست، اثبات خودم به دیگران
ولی از جایی که این راذلت و شرارت خاص از کودکی درم هست
آی یه چی به جونم افتاده امسال یه حالی از ایشان بگیرم،
بلکه دست از سرمان که برداشت که هیچ، یهجورایی هم طلبکار اهل بیت شدیم
خدا رو چه دیدی؟
اینها همینطور خداترس و خدا شناس شدن و بد نیست یکبار هم که شده من این تازیانه را به زبانم دهم
پاشنهها رو وربکشم و برم تو چار چوب در خونهاش نعره بزنم که:
آی ایهالناس بیخدا
تا کی با جهل و کفر آبروی اسلام را خواهید برد؟
تا کی از نفهمی و بیسوادی باید هر روز یکی برگردهتان باشد
ای جماعت کور دل بیخدا
این نبود پیام خدا
این نبود اسلام که شما رنگ و بزکش کردید
همهی شمایان بیخدا و بت پرستید
بعد یکی دو قدم برم داخل خونه و توی چشمش ذل بزنم و :
مگه نگفته از روحم در شما دمیدم؟
مگه نگفته نزد هیچکس صغیر نیستید الا من؟
مگه نخواسته دست از بیرون از خود بردارید
سجده نکنید و فقط من را بپرستید؟
مگر نه این که از آغاز و حضرت پدر آدم قربانی فقط خاص ایشان بود؟
شدید قابیل؟
بهنام چه کس برسر و سینه میکوبید؟
بهنام چه کسی غیر از نام خدا قربانی میکنید؟ حسین مخلوق او؟ وای برشما کفار.
حکایت گوسالهی سامری همچنان برجا و ما به اسرائیل نظر میکنیم
گوسالهای بیرون از تو نیست، در خود بنگر که همه آنها در توست
و بعد دستم را ببرم جلو و همینطور که نرم و لطیف با یقه پیراهن حضرت مادر بازی میکنم
خیره بشم توی چشمش که:
بت پرستی میکنی؟ این عزاست؟
عزای چه کسی؟ کسی که شهید شد؟
حالا بهچه دلیلش به ما مربوط نیست. از دیدگاه شما چه شد؟
مگر نه که در سوره آل عمران صریحا و اکیدا گفته که حال شهدا باماست؟
برای کی چنین شیون و فریاد میکنید، آنهم پس از هزار و چهارصد سال؟
دین ما دین عزا و مویه ماتم است یا انسان خدایی؟
شکر که من بعد از نهی و تکذیب خدای شما و مدتها لادینی خودم مسلمان شدم
اسلامی که درک فردی من از پیام قرآن است نه آنکه هزار و اندی تحریف شد و به خورد مشتی آدم راحت طلبی داده شد که حال اراده و قصد یا خویش باوری ندارند؟ همانها که از عصر هخامنشی تا کنون امور دنیا و آخرتشان به عهده شاه و موبد اعظم بود؟
این است مسلمانی؟ افسوس از عمری که در جهل طی شد
معلومه که اگر حسین پرستی نکنید نمیتوانید سایه و جانشینی برای خدای قادر فرض کنید
پس ای لادینهای کافر، به کجا چنین شتابان؟
این است اسلامتان؟
بعد هم خیلی مودبانه دو قدم آمده را برگردم و بیام بالا خونهی خودم و باور کنم از این پس این پشت چشم والدهی مان تاب برنخواهد داشت
بابا بهجای این همه گشاد بازی، یکبار و بیتعصب این کتاب پیامآور آزادی را به زبان خودتان بی پرانتز و تحریف بخوانید
ببینید این خدای بیچاره چی گفت اون زمان و شما کجا ایستادهاید؟
اما از جایی که یک مسلمانم، به خودم اجازه نمیدم انگشت اشارهام دیگری را نشانه بره و سکوت میکنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر