۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

اندر بهشت




آخه این چه تریپیه؟
یعنی خب خیلی هم تعجب نداره که مبنای آفرینش انسان بر همین بوده
تو بهشت هم که بود، دلش خواست سیبی رو بخوره که گفته بودن نخوره
انداختنش بیرون. اون‌هم با اردنگی و تیپا
یعنی فطرتا پستیم
دختره با نامزد دهاتیش رفته بودن لب آب نامزد بازی
پسره گفت: عجب هواهی، عجب نور آفتابی، چه رودی چه نسیمی؛ اگه گفتی جون می ده واسته چی؟
دختره آهی از ته دل کشید و پاسخ‌ داد: واسته رختشویی
حکایت ماست
فطرتا پستیم و چیزهایی می‌خواهیم که نیست و باید براش بال بال بزنیم
یکی هم می‌شه، پریا که دو هفته است مدام زار می‌زنه، گریه می‌کنه و افسرده است
می‌خواد برگرده به همون خونه‌ای که سالی یک‌بار ازش فراری می‌شد
همون مادری که مدام ازش شاکی بود
خورده ستمگر اعظم
تا قبل رفتن هم پوست منو کند برای قبول شدن و رفتن
می‌دونم به فرض که وا بدم و بگم، باشه برگرد هم باز زیر یک سقف تنگ‌مون می‌شه
می‌ریم به کار اره و تیشه و تا ابد نمی‌تونه بخاطر بازگشتش خودش را ببخشه
و این گرانبارترین وزنی خواهد شد که باید تا ابد حملش کنی
یکی بگه، دختر جان اون کوله‌بار  را از پشت خسته‌ات بردار
اون همه بار از گذشته تا حالا چیزی نیست به‌جز تعریف جهنم
اول از همه خودت را ببخش
برای هر کوتاهی یا خطایی که در گذشته داشتی
اگر مال تو نبود همه‌جا همراهت نمی‌اومد
این کوله‌بار حمل تجربیات گذشته است که ما را خسته می‌کنه
گرنه تو در جغرافیایی جدید و بی حضور گذشتگان نباید افسرده باشی
باید با شادی آغوشت را برای آینده‌ای که قصد کردی بسازی در اینک بگشایی 

بذار آرومت بگیره
کلی آدم آرزو دارند مثل تو باشند، جای تو 
نماینده دولت اتریش بیاد این‌جا انتخابت کنه.

 با عزت احترام ویزای شینگن بهت بدن و تشریف ببرید به هزینه همون دولت
بهترین کنسرواتوار موسیقی دنیا تحصیل کنی و تو دلت برای عادت‌هات تنگ بشه؟
وای بر ما که هیچ وقت از چیزی که هستیم راضی نمی‌شیم
داری سیب را از درخت می‌کنی، مراقب باش
در بهشت هستی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...