اوه راستی یک کار دیگه هم کردم.
شومینه طبقه پایین که با تم ، مرور دوباره ساخته شده بود، هزار سال دوده گرفته بود و با رنگ و قلم افتادم به جونش
این حکایت مرور دوباره و لحظهی مرگ است که باید هدیهای برای عقاب داشت
چیزی که توسط بازپسگیری انرژیهای هدر رفته، ایجاد میشه
کپی برابر اصلی از ما که میتونه هدیه به عقاب بشه و شانس ادامهی راه را یافتن
اما نه در این بعد
که در ابعادی دیگر
وقتی این شومینه را میساختم نمیدونستم هر قصدی که به کلام بنشینه به هستی میپیوندد و ما را از آن گریزی نیست
و من که نه تنها همیشه میگفتم که نمادش را هم وسط خانهام نشاندم
و باز از خودم میپرسم:
تا به کی تنهایی؟
و مرا از آن گریزی نیست
نمیشه قصدی از به کائنات اعلام داشت و از آن گریخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر