۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

اقتدار و فوتینا



 اون قدیما که قد من هنوز به لب طاقچه‌ي اتاق‌مون نرسیده بود
فوتینا یک قرون بود
اما بساط حالش یه دو سه ساعتی کش داشت
فوتینا = 

همان بسته‌های کوچک آرد نخودچی مخلوط با خاک قند بود که همراه یک نی‌ پلاستیکی کوچیک به ما بچه‌های کوچه پس کوچه‌های عصر زرین یک دنیا لذت می‌بخشید.      « دیلماچ  »
از خوردن با نی شروع می‌شد و می‌رسید به سوژه‌های خنده دار الکی که تو بزنی زیر خنده و پووووووووف
غبار آرد نخودچی به هوا خاست
بعد از کلی هر و هر و خنده می‌رسید نوبت شانسی کوچیکی که ته آرد نخودچی پنهان بود
این مسیر زندگی من هم به‌مانند فوتینایی‌ست که الان به نوبت شانسی رسیده و فهمیدیم، 
بازی همون لذت آرد پاشی بود. 
نتیجه بی معنی‌ست چون تهش تازه نیمه شبی بعد از هزار سال از خواب می‌پری و دنبال صدایی می‌گردی که به تو گفت:
خدا بشر نبوده، نمی‌تونه هم باشه که دردهای بشری شما زیر و زبرش کنه و آستین معجزه بالا بزنه
 حکمت تمام شاخه‌های اضافه، ناتوان ..... به دست اوست
او تنها مدار اقتدار را خوب می‌فهمه
و من که به‌جای رسیدن به اقتدار همیشه چشم گذاشته بودم تا خدا پنهان بشه تا من در جستجویش به زندگانیم معنا بدم
انرژی‌های گرام در پسه چشم گذاشتن‌های بسیار رفت و اقتدار گم شد و من تازه رسیدم به خدایی که فقط به اقتدار پاسخ می‌ده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...