۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

سال نو در میان مه



سالی که نکوست از بهارش پیداست
روز 27 اسفند بالاخره راهی شدم. جاده خلوت و آفتابی مسیر امن و من و شانتال در راه
از مرزن آباد هوا به‌سمت ابر و مه و ... پیش‌رفت و به‌قول استاد بزرگ شیخ دون‌خوان ما وارد جهان مه شدیم
دیگه تا برسم خونه یک‌متری هم دیده نمی‌شد
کورمال کورمال سر خوردیم به حیاط خونه و جاده ختم شد
می‌گم مه شما تصور کن فقط، چون خودم در این بیست سال چنین تجربه‌ای از شمال نداشتم
شاهدش این عکس خیابان ورودی به محل که چنان در اسارت مه فرورفته که هیچ اثری از انتهای راه نمی‌بینی
حالی که گاه در زندگی به آن دچار می‌شیم
مه ذهنی چنان مرا در خودش می‌پیچد که باور فردایی نیست در حالی که فردا همان‌جاست و نمی‌بینم



خلاصه که امسال بسیار غریب شروع شده و امیدوارم این همه سرعت و غافل‌گیری به خیر ما بنی بشر تمام بشه
وقایع کم نیست
از به گل نشستن بوته‌هایی که پاییز گل می‌دن تا سال تحویل برفراز ابرها
بگی نگی امسالم چنین آغاز شد
وسط ابرها
خدا خودش خیر سازد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...