اگر زرد رو با آبی مخلوط کنی، میشه سبز
تا ابدیت همین خواهد بود و هیچ تفاوتی نخواهد کرد
البته که هر سبزی فقط خودشه
بستگی به میزان این دو رنگ نسبت به هم داره
اما در نهایت نوعی از سبز میشه
این کلی زندگی ماست با و یا بی حضور عوالم غیبی
گو این که از ابتدا تصور کردیم
اومدیم همه چیز رو حاضر و آماده برداریم و مصرف کنیم
چون در خانهی والدین چنین بوده است
اما
خیر قربان
تصویر غلطی بوده است
مام بهش گفتیم بدبختی، بدشانسی و .... بستگی داره کودکی رو چهطور تجربه کرده باشیم
اما تهش یک مفهوم بیشتر هویدا نیست
زرد و آبی میشه سبز
و زندگی مجموع محرکها و پاسخها، تصمیمات و حرکات ... ماست
جایی هم دست خدا درکار نیست و ما تهش بدوبیراه و توقع و .... همه چیزش رو از خدا داریم
به فرض در جهانی بودیم که مفهوم خدا بیگانه بود
ما به امید کی و چی بنا بود عمر رو به آخر برسونیم؟
یعنی باز هم مداوم در انتظار دستهای غیبی و عالم معجزه و تغییر ... اینا بودیم؟
سهم شانس و سرنوشت، میراث و .... اینا چنی میبود؟
بدبختیها گردن خدا، خوشیها هم سهم خوب بودن ماست
درواقع نیازمند سنگری بودیم برای پنهانسازی نقاط ضعف انسانی
عدم آگاهی و شناخت و هزار چیز دیگه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر