۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۹, شنبه

خلاص



نه به‌جان مادرم، خوبم
البته خوب‌نر هم این‌که 
کسانی هستند که این‌طور آمار آدم رو داشته باشند
ولی خب آدم که کامپیوتر نیست روی برنامه همیشه آماده به خدمت باشه
گاهی وراجم
گاهی بی‌زبون
گاه حرفم می‌آد
گاه نه
اما خوبم
چند موضوع هم‌زمان دست به دست هم داد
از زبون برم
شایدهم گاهی انرژی ندارم
بیشتر به این می‌آد باشه
وقتی برمی‌گردم به اتاق دیگه نا هم ندارم
به شکر کردگار دانا گچ پای والده‌آم باز شد و
 از امشب خدمت رسانی من هم به پایان  رسید
دیگه وقتش شده بود
بانو والده بد عادت کرده بود
کانون ادراکش داشت سر می‌خورد اون قدیم‌ها و
به حساب خدا و  پیغمبر هم باشه
بیشتر از این وظیفه‌ای ندارم
فرار رو بر قرار ترجیح دادم

در کتاب شدیدن تاکید شده که: نه زیاده دست تنگ و نه زیاد گشاد
هر چیز در حد اعتدال
حتا به شخص نبی می‌گه

۲ نظر:

  1. دروغ چرا! فکر کردم گچ رو به سلامتی باز کردین و تشریف بردین به چلک - برای خستگی در کردن-

    پاسخحذف
  2. راستش، دروغ چرا همشهری. دلم هم نخواسته اون‌جا باشم. یه‌جورایی گم شدم
    گرنه اون‌جا هم که به لطف پروردگار کم پست نمی ذارم
    چه بسا حتا بیشتر از تهران هم می نویسم

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...