۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۲, شنبه

بازی گوشی



برخی از ما دنیا هم که داشته باشیم، باز یک پای زندگی‌مون لنگه
یعنی تقریبن همگی این بیماری رو داریم
اما یک مرزهایی داریم و از جاشون تکون نمی‌خورند
مثلن، وقتی من ماشین دارم چشمم توی خیابون دنبال هیچ ماشینی نمی‌ره و به‌جاش مثلن 
به ترافیک غر می‌زنم
یا اون‌هایی که مزدوج می‌شن، مرز دارند که متاهل هستند و سر و گوش‌شون هیچ رقم نباید بجمبه
برحسب اتفاق هم اگه دختر همسایه دیدنی بشه
روش  رو می‌کنه اون‌طرف و می‌ره
اما در ممالک شرقی، داستان یه‌نموره بو داره
یعنی یه سهم برای اعیال خونه
و سهمی برای بیرون از خونه
و خیلی عجیب که مردان ما این رو چنان حق مسلم خود کردند
که بازی به جماعت نسوان هم کشیده
حالا هر کی هر کی شده چرا ما نه؟
خوشمزه است دیگه
چه اشکالی داره؟
یعنی آدم سی سال چلو کباب بخوره؟
  باب این مد غریب رو زیر سر دختران حوا می دونم
اگه یک‌بار چشم‌ اولی رو دربیارن
یارو به خودش امید نمی‌ده، هی دلی تازه کنه
غیر از این هم نیست
تو بدت می‌آد هر روز فکر کنی انگاری خوش خوشانت می‌شه و زندگی تنوع پیدا کرده؟
یعنی اولش با شیطنت آغاز و با دل و کبابی موندگار می‌شه
چرا که نه؟
عیب داره هی خوش‌حال باشیم و تیپ بزنیم و به دیداری تازه بریم؟
همین‌طوری اینم مد شد
خانه و خانواده هم سرجاش می‌مونه و هر دو نفر خوشحال


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...