از بچگی گند میخوره به کل زندگی آدم
یعنی تا هنگامی که بچهای همه دست به خدمتت ایستادن که آب در دلت تکون نخوره
و کافیست لبی برچینی یا بزنی زیر گریه
کل خونه آشفته میشه و به خدمت
و میریم به سمت بلوغ و عقل رسی و شناخت
نه
از یهجایی دیگه کسی نیست هر چه اراده میکنی در اختیارت قرار بده
کسی هم باشه هم نمیتونه برای تمامی خواستههات آماده خدمت باشه
خواستهها رشد میکنه و بزرگ میشه و از حیطهی خانواده خارج میشه
ولی ما عادت کردیم همه چیز آماده و در دسترس باشه
دیگه شما از محیط دبیرستان شروع کن
تا میری به سمت دانشگاه
کاش در مکاتب اینها رو هم یاد میدادند
که دنیا جایی حاضر و آماده نیست
باید براش بجنگی، کسب کنی، بسازی و ....
ولی همیشه راه نمیده این اقلام
و ما عادت میکنیم
به حاضر و آماده بردن و خوردن
و هنگامی که مسیر دشوار میشه شروع میکنیم به
ناسزا و فحش و ..... فلان به آینده و پرستش گذشتههای حاضر و آمادهی دور دست
ما فقط گذشته پرستی میکنیم
زیرا در آینده حیرانیم
درواقع ما نمیدونیم به چی نیازمند و چی اضافه است
می خواهیم از روی دست دیگران بنویسیم
از دیگران تقلید کنیم و مانند دیگران باشیم
و این چنین است که هم راه رسیدن
و هم تجربهی صحیح زندگی گم میشه
زیرا کاری نداریم جز تافسوس گذشته خوردن
و به امروز لعنت فرستادن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر