الو الو
صدام رو میشنوی؟
کسی هست؟
یکی منو از وسط محلهی ابلیس ذلیل مرده بکشه بیرون
سرسام گرفتم
خوش بهحال اونایی که زدن فک منه ذهنیشون رو آوردن روی آسفالت و از شرش خلاص شدن
خوش بهحال همگی
یعنی دو سه پروندهی داغ یه ده بیست روزیست مونده توک زبونم و
از جایی که با روحم عهد بستم هیچی نگم و سکوت کنم
و اجازهی مداخله به منه ذهنی ندم که خودش رو به هر طریق ترمیم کنه،
دارم خل میشم
یعنی ذهنم گذاشته توی کاسه ام و کل انرژیهای حیاتیم رو دزدیه
نمی ذاره نقاشی کنم
یعنی امروز سرم، تو گویی بازار مسگرا
هر ضرب قلم یک هیجان کاذب که میخواست از جام بکنه و واکنش نشون بدم
به هر راهی که بلده
به هر زبونی که در این چند هزار ساله یاد گرفته
با هر مکر به گوشم خونده:
خب حداقل یه ایمیل بزن
زنگ بزن به فلانی براش پیغام بده که فکر نکنه خر بودی
و انواع وز وز که سالیان دراز ازم دور بود
چون
بی معطلی واکنش رو داشتم
بعد هم که تموم میشه، پشت دست میزنم که:
ای داد باز خودم رو کنترل نکردم
اینبار در فشار وقایع جدید و پشت هم گیر افتادم
هی ما عهد میبندیم و زبون به دهن میگیریم
این ذلیل مرده هی میبرتم وسط محلهی ابلیس ذلیل مرده
به خودم میآم میبینم یک نی فرو کرده در مغزم و داره شیرهی جونم رو میکشه
جخت میپرم سرجام و دوباره و سهباره تکرار
والدهام پس از یک هفته آمده بالا
فقط خدا میدونه چنی خودم رو جویدم، دریدم، ریز ریز کردم که دوباره کنترل از دستم خارج نشه
و مردم تا همین حالا که اومدم حداقل اینجا بگم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآای دارم خفه میشم
خدایا یا من رو بکش یا این ذلیل مردهی نکبتی رو بردار
فقط دلم میخواد تهش بشه و
تو نباشیل
آی که چه بهسر زندگیم آوردم این همه سال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر