نمی دونم چرا انقدر زود زود پنجشنبه میشه
حالا نه شنبه، نه سه شنبه
فقط پنجشنبهاست که هی تندی از راه میرسه
با این عمر کوتاه و یک نخود سر سوزن، واقعن بناست چه کنیم؟
چشم به هم بذاریم، وقت رفتن رسیده
برخی با خل بازی و برخی دیگه با هوش افراطی
خلاصه که تهش همه رفتنی هستیم و اینکه خودمون رو پشت چی یا کی قایم کردیم
بماند
هرکسی پشت یک چیزی پنهان است
یکی پشت همسر گرام و بعضی هم پشت شانس و قسمت و .... پروردگار
درواقع نمی دونم چند نفر از این بنی بشر، واقعن می دونه چرا اومده به این دنیا
فقط همگی هستیم
گاه هم به هم کرم می ریزیم
طمع هم داریم
حسد بیحد و لی جنون در حد مفرط
باور کن بیشتر ما دچار جنونیم
جنون ادامه داشتن و جاودانگی
ترس از مرگ و ..... زیرا
در حقیقت زندگی نکردیم و فقط دنبال خدایی گشتیم که ازمون حمایت کنه
بهمون بده
ازمون نگیره و ..... فقط بخشنده و سخی باشه
این که خودمون کجا قرار گرفتیم و بنا بوده چه غلطی بکنیم در این عمر پر سرعت؟
بماند برای بعد از مرگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر