۱۳۹۴ مهر ۲۳, پنجشنبه

منه من



هنگام خشم چه می‌کنی؟

هنگام اندوه؟
یا ترس؟
هر یک از این احوال ما رو تا لب پل صرات می‌بره 
و موضوع این نیست که چرا این‌ها رخ می‌ده؟
موضوع اینه که من چرا واکنش دارم یا داشتم
قدیم‌ها تا دلت بخواد واکنش داشتم
انواع فریاد، قهر، برخوردن، خشم و ..... داستان
یعنی نباید کسی روی حرفم ، حرفی می‌زد
کسی برخلاف میلم توقع داشت، کفر عالم می‌شدم
خلاصه که کلکسیونی از انواع واکنش می‌خواستی من بودم
سی این‌که نمی‌شد هر کی هر کاری دلش می‌خواست بکنه
من باید همه چیز و همه کس رو کنترل می‌کردم
سی این که تنی مجروح داشتم از باب منه ذهنی
منی عظیم و کهنسال که هزاره‌ها از دست آدمیان آب نوشیده
تا جایی که پی بردم
من نمی تونم عالم و آدم رو عوض کنم
چرا اصلن دردم می‌آد؟
زخم دارم؟
کینه یا چی؟ 
هر چه بود همه اش اضافی بود
محصولات سال ها لوس خانواده بودن
حالا دیگه می دونم نه کسی هستم و نه ناچیزم
من نباید دردم بیاد
من نباید آزرده بشم
من نباید منی باشم اصلن
منی بی‌قدر و ناچیز
که برای خدای‌گونگی آمده
و خدا نه اهل خشم و قضاوت است و نه قهر و ناز

۴ نظر:

  1. این جمله «منی عظیم و کهنسال که هزاره‌ها از دست آدمیان آب نوشیده» منو بیاد جملات کتاب عهد عتیق می اندازه - عهد عتیق رو کاهن ها و پیامبران نوشته اند- اگر این کتاب رو هنوز نخوندی - پیشنهاد می کنم یک قسمتهاییش رو حتما بخونی- خیلی جالبه- مخصوصا : کتاب جامعه - غزلهای سلیمان و قسمت مربوط به ایوب شاهکارند
    شاید یه روزی هم هزاران سال بعد نوشته های حضرت گندم به عنوان عهد غتیق توسط آیندگان دوباره خوانی بشه- من که گاه گداری میرم نوشته های قدیمی تر رو دوباره میخونم :)

    پاسخحذف
  2. کلی حال کرد منه ذهنی‌م
    خدا کنه این‌طور که می‌گی باشه هم‌شهری
    ولی خب عهد عتیق هم توسط جناب شفا برگ برگ شد
    و من که هیچ نظر خوبی به عواطف داود نمونده برام
    خدا کنه من هم روزگاری توسط امثال جناب شفا ریز ریز نشم

    پاسخحذف
  3. هر کسی نگاهشو به یک متن بر اساس ذهنیتش شکل میده- جناب شفا می خواسته کلا زیر آب دین و مذهب رو بزنه و از دید خودش عهد عتیق رو ریز ریز کرده- اما من به این متن و کتاب نه به عنوان یک متن الهی که به عنوان یه متن از تجربات-ذهنیات و میراث بشری نگاه میکنم و اون رو یک میراث فرهنگی بشری میبینم- مثل یک رمانی که توسط یک گروه آدم های مختلف نوشته شده و تخیل نویسنده هاشو نمایندگی می کنه- از این نظر برای من این کتاب بی نظیره- شاید بعد هزار سال یک سری بیان به نوشته های گندم وجهه الهی و قدسی بدهند و دین و مذهب گندمیان رو انتخاب کنند - اما انچه که در پس این نوشته هاست انسان است و آرزوها و درد ها و شادی هایش -همون که شما بهش میگین« منه ذهنی»- این همون گوهر درون این نوشته هاست که اون رو میبره می نشونه کنار همه میراث های انسانی مثل عهد عتیق و با ارزشش می کنه-قابل احترامش می کنه- و خوندشو لذت بخش...
    و اینچنین بود که ناگاه ندایی از آسمان و میان ابر ها برآمد که: قاسم خفه شووووووووووووو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه . قاسم عزیز من بیده. بهش نگو خفه شو
      قاسم نبود این سال‌های هم‌چون کلم پیچ و تنهایی دختر حوا چه می‌شد؟
      ولی قاسم دنیا همین‌هاست
      انبیا یه‌جور بیانش می‌کنند و آدمیان هم مثل من
      شاید اگر وبلاگ نویسی از عصر حجر بود کلی انبیا داشتیم که حساب از دست در می‌شد

      حذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...