۱۳۹۴ مهر ۲۴, جمعه

پاکسازی در عصر جمعه





امروز میهمان دارم
نه به سبک بی‌بی‌جهان از ناهار و سفره‌های سپید و عطر قورمه سبزی تا سر محل
به سبک خودم
عصر جمعه با عطر مامان
هزار ساله برای این جمع به مطبخ نرفتم
 یا بهتره بگم برای این آقا
و هر دقیقه خودم رو چک می‌کنم، نه‌که برای محمد؟
ولی نه
همه‌اش برای پریساست و روزهای دلتنگی و گریستن بر سجاده‌ی نماز
دلش می‌خواد و حق هم داره
منم دلم می خواد
کاش پدر فقط ساعتی به میان ما برمی‌گشت و همه دور هم یک خانواده را می‌نمودیم
بچه‌های من شانس بزرگی که آوردن کمبود و نیاز همیشگی من است به حضور پدر
و از همین رو پای بازی خوبی می‌شم برای دخترها
شب تولد پریسا در پاسخ محمد که از کیک‌های دست پخت من می‌گفت
دعوت شدند برای یک عصر جمعه‌ی خانوادگی
البته نه فقط کیک سیب که آش جو و کشک بادمجان
این همه یعنی اسرار  مادری
 کشک بادمجان برای پریسایی که پدرش از بادمجان همه‌ی عمر متنفر بوده
و می دونم در این دو سال که با هم زندگی می‌کنند حسرت‌ش به دل پریسا مونده و می دم ببره
کیک هم در فر داره پخته می‌شه
آش جو هم برای محمد که می‌دونم با پریسا خوردنش به آرزو می‌پیونده
دخترک هم کار می‌کنه و هم دانشگاه می‌ره
چه‌طور دو روز آش هم بزنه؟
با این‌که خودش هم دوست داره
این وصله پینه‌های مادری‌ست
روان سازی روابط در خانواده
بی‌اون‌که کوچکترین حسی به مردک داشته باشم
فقط به‌خاطر پریسا و عهدی که در دل با خدا بستم همین یکی دو ماه پیش
که یک‌بار دیگه با پریسا فرصت مادری داشته باشم
و من هر کاری می‌کنم که مبادا در حین گذار از این جهان
هر یک از این آدم‌ها شاید دست و پا گیرم بشن
شاید معتقدین به رجعت راست گفته باشند و 
مجبور بشم برای تسویه یک‌بار دیگه با همین آدم‌ها در یک مسیر قرار بگیرم؟
از همین روی هر کاری که لازم باشه برای آدم‌های پشت سر انجام می‌دم
تا در این دنیا حساب صاف نشده‌ای نداشته باشم 
گو این‌که می دونم همین مراسمات می‌شه اسباب دردسر برای من با محمد
اما این هم باز به مدیریت و درایت خودم برمی‌گرده که چه کنم که طرف وارد توهم نشه
از دیروز همه‌اش خودم رو وارسی می‌کنم که آیا در حرکات‌م خشمی هست؟
تعلق خاطر چه‌طور؟
کینه؟ پوز زنی؟ ....... هر چیز
فقط مراقبم 
مراقبم در این آمد و شدها سوتی دست و پا گیر ندم
دخترک در آرزوست کنار پدر و مادرش گاهی باشه
گاهی
همه‌ی ما بزرگ شدیم و تلخ‌ترین روزها رو پشت سر گذاشتیم
در حالی‌که آقا یا خمار بوده و یا نعشه
تو گویی نه خانی آمده و نه رفته
حالا از خواب بلند شده و زندگی‌ش ریست شده برای ادامه
ولی ما تمامی سختی‌ها رو به‌خاطر داریم
اگر دخترها می‌تونن این آقا رو ببخشند
من هم خواهم بخشید 
فقط به قدر معاشرتی سر پا و راضی کننده برای دخترها و 
پاکسازی خودم از تتمه‌ی گذشته
نمی‌خوام هیچ دردی رو هنگام رفتن با خودم حمل کنم
شاید یک سفر هم با هم رفتیم چلک؟
 البته ترجیح می‌دم پریا هم باشه که این حسرت از دل‌ش در بیاد که
پدر بودن و سفر رفتن چه حالی داره؟
بذار تجربه کنند و بفهمند باز هم حوصله‌شون سر می‌ره 
پریا هیچ خاطره و تصوری از خانواده نداره
همیشه من بودم و پریا
و این یک کار را هم خواهم کرد
فقط برای قانون جبران
نمی تونم بهشون خانواده‌ای بدم
اما می‌شه طعم‌ش رو گاه به گاه مزه مزه کرد؟
این چیزی‌ست که همیشه و از هنگام متارکه می خواستم ولی راه نمی داد
مردک فقط سر جنگ و هیاهو داشت و گروگان گیری
بچه‌های من همیشه گروگان این مردک بودند و من حالا دارم با تمام توان
گذشته رو می‌بخشتم به‌خاطر امروزهای مانده
تا وقتی که هستم و یا محمد هست
دوستی جدا سری با مردی که تا حلقم ازش بغض داشتم
بغض سقوط پریا
بغض همسران رنگارنگ و بی‌وفایی با دخترکانم




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...