۱۳۸۶ آبان ۱۱, جمعه

دیدی حالا ؟


یادم باشه ازت بپرسم
وقتی اراده به خلقتم کردی، چرا منو تنها دیدی؟
این تجسم شما ناقص نبود؟ مگر هستی محصول ضدین نیست!
به من با این اوضاع گفتی باش؟
در گیر ذهن مکار؟ تنها ؟ من که اینو دوست نداشتم. پس اختیار من کجا بود؟
من که قراره اونی باشم که تو اراده به موجودیتش کردی با شیطانی که باز تو اراده کردی باشه، عاشقت بشه، اون‌همه عبادت و نیایش و ستایش تو را بکند که در آخر با خلقت ما و امر به سجده حالش را بگیری که تازه بشه هوو و بلای جون ما؟ شما با همه محبوبین اینچنین جفا کاری؟
بهتر نیست خطا کنم یا با شما قهر باشم و مسطوره بفرستم که چنین و چنان. شاید شما جهت برگرداند نم به راه راست به زحمت بیفتی
ببین این از ذات الهی با ماست
دنبال چیزی می‌ریم که نیست یا دشواره
پس جرم این سیب نکبتی که گاز زده شد چرا افتاد گردن ما که هنوز تاوانش را بدیم؟
نکنه شما هم درگیر توجیح؟ فکر می‌کردم توجیح از اختراعات انسانی است
کی‌ بود کی بود دستم بود تقصیر آستینم بود؟

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...