۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

موسیقی زیر زمینی




در روزگار جوانی، چنان‌که افتد و دانی. ما یه حکیم‌افلاطونی داشتیم به‌نام قاطبه. این حکیم بزرگوار گاه بیاناتی می‌فرمود که دیگه الان باید با آب طلا نوشت
مثلا بنا به فرمول ایشان برای خوانندگی، آقا اصلا مهم نیست صدات خوب نیست.
با میکسر و اکو و ادیت و کوفت و زهر مار برات درستش می‌کنم
از چندتا چیز غافل نمون
اولی انگشته.



باید صبح تا شب این انگشتان مبارک را تمرین بدی گاه برای افه اومدن و گاه به حوالت دادن
قلم بعد چشم و ابرو است گاهی چپ گاهی راست. بده بالا. بیا پایین
حالا اون‌ور .... به تمام جهات اربعه

ولی آقا از این انگشت غافل مباش







قدم بعدی مد هپلی‌ست.
هرچی چرک و کثیف تر زیرزمینی تر.
بالاخره باید یه شباهتی به موجودات زیرزمینی داشته باشی؟
موهات و ژولی وولی کن و یادت نره همیشه شلوارت در حال افتادن از پات باشه تا نیمه از زیر پیراهن یا زیر شلواریت رو همه ببینن

چی فکر کردی؟
این شهرام شب‌پره. چهارتا خط شعر و داره چهل ساله به چهل مدل تحویل مردم می‌ده هنوز خیلی‌ها نفهمیدن. کی به کیه؟
هرکی هر کیه
تا می‌تونی تو شعرات فحش بده و نفرین کن و سینه بکوب
تونستی از درآوردن چشماش و رفتن زیر ماشین هم غافل نشو
سعی کن یه جوری بخونی که کسی نفهمه چی می‌گی. این‌طوری شیک تری
قیافه طلبکاری یادت نره
ناراضی و
فرار مغزها و صدای امریکا


۱ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...